کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کریم الطرفین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش رشتخوار شهرستان تربت حیدریه . جلگه ای و گرمسیر است و 171 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیّه . جلگه ای و معتدل است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. جلگه و سردسیر است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 240 تن سکنه دارد. از سراب گنجه و چشمه مشروب می شود. سکنه ٔ آن از طایفه ٔ نورعلی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . جلگه ای و سردسیر است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ تکاب شهرستان مراغه . کوهستانی و معتدل است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق شهرستان چالوس . جلگه ای و معتدل است و 105 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کریم آباد
لغتنامه دهخدا
کریم آباد. [ ک َ ] (اِخ ) نام قناتی است در مغرب شهر تهران و مقدار آب آن 312 سنگ است و مادر چاه تا شهر 112 فرسنگ فاصله دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
کریم آسا
لغتنامه دهخدا
کریم آسا. [ ک َ ] (ص مرکب ) همانند کریم : گر با همه عیبها کریم آسایی عیبت هنر است وزشتیت زیبایی .سعدی .
-
کریم ایشان
لغتنامه دهخدا
کریم ایشان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس . کوهستانی و معتدل است و 314تن سکنه دارد. صنایعدستی زنان آنجا بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). || نام محلی کنار راه بجنورد به گنبد...
-
کریم خان
لغتنامه دهخدا
کریم خان . [ ک َ ] (اِخ ) حاج محمدکریم خان کرمانی ، ابن ابراهیم خان قاجار کرمانی . از علمای نامی اواخر قرن سیزدهم هجری و از تلامذه ٔ سید کاظم رشتی بود و آنچه از بعضی مسموع افتاد درس شیخ احمد احسائی را نیز دید. وی رئیس و سرسلسله ٔ یک فرقه از طایفه ٔ ش...
-
کریم خان
لغتنامه دهخدا
کریم خان . [ ک َ ] (اِخ ) زند. رجوع به کریم ... شود.
-
کریم خصال
لغتنامه دهخدا
کریم خصال .[ ک َ خ ِ ] (ص مرکب ) با خصال مردم کریم : جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست آن مهتر کریم خصال ملک نژاد.فرخی .
-
کریم ستای
لغتنامه دهخدا
کریم ستای . [ ک َ س ِ] (نف مرکب ) ستاینده ٔ کریم . مداح کریم : منم کریم ستای و تویی حکیم نواززهی سخا و سخن بر من و تو سهل و سلیم .سوزنی .
-
کریم طبع
لغتنامه دهخدا
کریم طبع. [ ک َ طَ ] (ص مرکب ) آنکه دارای طبیعتی بخشنده و سخی است . کریم نهاد. (فرهنگ فارسی معین ) : آن است کریم طبع کو احسان با اهل وفا و فضل خود دارد. ناصرخسرو.تویی معاینه در مهتری ومثل تو نیست کریم طبع و رهی پرور و سخاگستر.سوزنی .