کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کریم آباد وسط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کریم کندی
لغتنامه دهخدا
کریم کندی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین در شهرستان اردبیل ، جلگه ای و معتدل است . 171 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کریم کندی
لغتنامه دهخدا
کریم کندی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی در شهرستان بیجار، کوهستانی و سردسیر است و 260 تن سکنه دارد. صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کریم نژاد
لغتنامه دهخدا
کریم نژاد. [ ک َ ن ِ ](ص مرکب ) که نژادی بزرگ و بخشنده دارد : ایا کریم نژادی که تا شدی پیداز جود تو به جهان نام بخل شد معدوم .سوزنی .
-
کریم نهاد
لغتنامه دهخدا
کریم نهاد. [ ک َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) کریم طبع. (فرهنگ فارسی معین ). با نهادی بزرگ : شاهی بود هنرپرورده ، کریم نهاد، بلندهمت . (سمط العلی ص 35).در زمان خدیو داراشان آن کرم پیشه ٔ کریم نهاد.هاتف .
-
کریم وار
لغتنامه دهخدا
کریم وار. [ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) کریم سان . چون مردم کریم . همانند کریم : وگر کریم شود آرزوت نام و لقب کریم وارت فعل کرام باید کرد.ناصرخسرو.
-
کریم وند
لغتنامه دهخدا
کریم وند. [ ک َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد.جلگه و سردسیر است . 220 تن سکنه دارد. ساکنین از طایفه ٔ جوادی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کریم الاصل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] karimol'asl کسی که دارای اصلونسب بزرگ باشد.
-
کریم الطبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] karimottab' کریمطبع؛ آنکه ذاتاً کریم و بخشنده است؛ کریمنهاد.
-
کریم الطرفین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: کریمالطّرفَین] [قدیمی] karimottarafeyn کسی که از طرف پدر و مادر هر دو کریم و نجیب باشد.
-
کریم النفس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] karimonnafs دارای روح بزرگ و بخشنده؛ بزرگمنش.
-
یا کریم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) نوعی کبوتر که آوازش مانند تلفظ «یا کریم » است .
-
ده کریم
لغتنامه دهخدا
ده کریم . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج . واقع در 13هزارگزی جنوب روانسر. سکنه ٔ آن 216 تن . آب آن از رودخانه ٔ قره سو تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
رباط کریم
لغتنامه دهخدا
رباط کریم . [ رُ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء بخش شهریار شهرستان تهران و سکنه ٔ آن 2564 تن میباشد. آب این قصبه از قنات و سیاه آب بدست می آید و محصول عمده ٔ آن غلات و بنشن و انگور و دیگر میوه ها میباشد. رباط کریم 20 باب دکان و دوایر تلفن وصندوق پست و ...
-
حجر کريم
دیکشنری عربی به فارسی
گوهر , جواهر , سنگ گران بها , جواهر نشان کردن , مرصع کردن
-
آيس کريم
دیکشنری عربی به فارسی
بستني