کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کریسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کریسنگ
لغتنامه دهخدا
کریسنگ . [ ک ُ س َ ] (اِ) کوه و مغاک را گویند. (جهانگیری ). رجوع به کریشنگ و کریج شود. || آواز بلبل و بانگی که قلندران بیکبار کشند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
کریج
لغتنامه دهخدا
کریج . [ ک َ / ک ُ ] (اِ) کریچ . کریچه . خانه ٔ کوچک باشد مطلقاً. (برهان ). مطلق خانه ٔ کوچک . (انجمن آرا) (آنندراج ) : در جهان فراخ پرنزهت چه کنی آن کریج پروحشت . سنائی . || خانه ٔ کوچکی را گویند که از نی و علف سازند، مانند خانه ای که دهقانان در کنا...