کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کریدور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کریدور
/koridor/
معنی
راهروی باریک و دراز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
دالان، سرسرا
دیکشنری
corridor, hallway
-
جستوجوی دقیق
-
کریدور
واژگان مترادف و متضاد
دالان، سرسرا
-
کریدور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: courridor] koridor راهروی باریک و دراز.
-
کریدور
فرهنگ فارسی معین
(کُ دُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - دالان . 2 - سرسرا، غلام گردشی .
-
کریدور
دیکشنری فارسی به عربی
مدخل
-
کریدور
واژهنامه آزاد
سرسرا
-
کریدور
واژهنامه آزاد
گذرگاه.
-
جستوجو در متن
-
hallway
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راهرو، کریدور، تالار ورودی
-
غلام گردش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [مجاز] qolāmgardeš دیوار یا دالان حائل میان حرمسرا و قسمت بیرونی عمارت؛ راهرو؛ کریدور.
-
مدخل
دیکشنری عربی به فارسی
درون رفت , وروديه , اجازه ورود , حق ورود , دروازه ء دخول , ورود , مدخل , بار , درب مدخل , اغاز() مدهوش کردن , دربيهوشي ياغش انداختن , ازخودبيخودکردن , زيادشيفته کردن , کريدور , تالا ر ورودي
-
غلام گردش
لغتنامه دهخدا
غلام گردش . [ غ ُ گ َ دِ ] (اِ مرکب ) دیواری باشد حائل میان حرم سرا و دیوانخانه و در رباطات ولایات پیش حجره ها برآرند. (آنندراج ) (بهار عجم ). راهرو. کریدور .اطاقی که میان دو اطاق واقع شود و به هر دو آنها راه داشته باشد. ایوان دور عمارت . (فرهنگ نظام...
-
دالان
لغتنامه دهخدا
دالان . (اِ) دهلیز. دالیز. دالیج . دلیج . بالان . بالانه . محلی میانه ٔ خانه و در کوچه . دالانه . (شرفنامه ). دهلیز که مابین دو در باشد. (شعوری ). کریدور. محلی مسقف میان در خانه و خانه : چو خوان اندرآمد بدالان شاه درون رفت زروان حاجب براه . فردوسی (ا...