کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرکمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرکمان
لغتنامه دهخدا
کرکمان . [ ک َ ک َ ] (اِ) نوعی از ونجه است . (انجمن آرای ناصری ). نوعی ازیونجه است که به چارپایان دهند. (یادداشت مؤلف ).
-
کرکمان
لغتنامه دهخدا
کرکمان . [ ک ُ ک ُ ] (اِ) درخت سدر که کُنار نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به کنار شود. || شبدر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شبدر شود.
-
کرکمان
لغتنامه دهخدا
کرکمان . [ ک ُ ک ُ ] (اِ) دوایی است که آن را حندقوقی گویند و به فارسی انده قوقو خوانند و بر کلف مالند نافع باشد. (برهان ) (آنندراج ). اسم فارسی حندقوقی است . (فهرست مخزن الادویه ). رزق . حندقوق . (اقرب الموارد).