کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرپی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کرپی
/korpi/
معنی
۱. پلی که روی مرداب بسته شود.
۲. پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
jetty
-
جستوجوی دقیق
-
کرپی
لغتنامه دهخدا
کرپی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) جوجه تیغی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوجه تیغی شود.
-
کرپی
لغتنامه دهخدا
کرپی . [ ک ُ ] (اِ) کوپری در ترکی . پل . جسر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] korpi ۱. پلی که روی مرداب بسته شود.۲. پلی که از روی مرداب به دریا متصل گردد.
-
واژههای مشابه
-
کَرپى
لهجه و گویش بختیاری
karpi گل نوعى نى که در مرداب مىروید و درون نوک برجسته آن رشتههاى متراکم کرک مانندى وجود دارد که در نقاشى ساختمان آن را با دوغاب گچ مخلوط مىکنند تا دیوار ترک نخورد.
-
کُرپی
لهجه و گویش تهرانی
پیچ uشکل
-
قوش کرپی
لغتنامه دهخدا
قوش کرپی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان ، سکنه ٔآن 365 تن . آب آن از قنات و رودخانه ٔ کبودوال . محصول آن توتون سیگار. شغل اهالی زراعت ، گله داری و صنایعدستی زنان آنجا کرباس و شال بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهن...
-
واژههای همآوا
-
کُرپی
لهجه و گویش تهرانی
پیچ uشکل
-
جستوجو در متن
-
کورپی
لغتنامه دهخدا
کورپی . [ کُرْ] (ترکی ، اِ) کرپی . پل . جسر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
اشکرجون
لغتنامه دهخدا
اشکرجون . [ اُ ک ُ ] (ع اِ) خارپشت . کرپی . ج ، اشکرجونات . (از دزی ج 1 ص 25).
-
خدک
لغتنامه دهخدا
خدک . [ خ َ دَ ] (اِ) پل خواه از سنگ و گچ و آجر باشد که بر رودخانه بندند و یا از چوب و خاک بر جوی . (از برهان قاطع) (از آنندراج ) (ازانجمن آرای ناصری ). قنطره . کُرپی . پول : ز احنف آنکه بحلمست در عرب مشهوربدفتری مثلی دیده ام بگویم چون بدین مثال مرا ...
-
دانک
لغتنامه دهخدا
دانک . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . واقع در 36000گزی خاور آوج . سردسیر است و دارای 813 سکنه . آب آن از رودخانه ٔ سنگاوین است و محصول آنجا غلات و سیب زمینی و باغات انگور و گردو و قلمستان و عسل . شغل اهالی زراعت است ...
-
دلدل
لغتنامه دهخدا
دلدل . [ دُ دُ ] (ع ص ) قوم دلدل ؛ قومی که میان دو کار مضطرب و پریشان باشند و استقامت نورزند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جاءالقوم دلدلا؛ در حالی آمدند که مذبذب و دودل بودند نه بدین سمت و نه بدان سمت . (از اقرب الموارد). دَلدال . رجوع به دلد...