کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کره بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کره بستن
لغتنامه دهخدا
کره بستن . [ ک َ رَ / رِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کره زدن . کره برآوردن . کره گرفتن : تعشیش ؛ کره بستن نان . (زوزنی ). کپک زدن . سپیدک زدن . اور زدن . رجوع به کره گرفتن و کره برآوردن شود.
-
واژههای مشابه
-
کرة
لغتنامه دهخدا
کرة. [ ک ُ رَ ] (ع اِ) گوی ، اصلها کُرْوْ. ج ، کُرین ، کِرین ، کَری ّ، کُری ً و کُرات . (منتهی الارب ). هر جسم مستدیر است . اصل کلمه کُرْوْ بوده واو را حذف کرده اند و هاء افزوده اند.نسبت به آن کُری ّ است بنابر لفظ امّا مشهور کُرَوی ّاست بنابر اصل کلم...
-
کرة
لغتنامه دهخدا
کرة.[ ک َرْ رَ ] (ع اِ) مرة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، کرات . (مهذب الاسماء). || حمله در حرب . ج ، کَرّات . (از اقرب الموارد).یک حمله . (منتهی الارب ). || باره . دفعه . مرتبه . بار. ره . نوبت . (منتهی الارب ). کرت . رجوع به...
-
کرة
دیکشنری عربی به فارسی
گلوله , گوي , توپ بازي , مجلس رقص , رقص , ايام خوش , گلوله کردن , گرهک
-
کَرَّةً
فرهنگ واژگان قرآن
برگشت - بازگشت (کلمه کرة به معناي برگشتن و هم به معناي دولت است وعبارت "ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ ﭐلْکَرَّةَ عَلَيْهِمْ "یعنی سپس پيروزى بر آنان را به شما باز مىگردانيم وشما را بر آنان تسلط و غلبه می دهیم)
-
کَرَّهَ
فرهنگ واژگان قرآن
مکروه کرد - مورد تنفر قرار داد (معناي مکروه کردن کفر و فسوق و عصيان در عبارت "کَرَّهَ إِلَيْکُمُ ﭐلْکُفْرَ وَﭐلْفُسُوقَ وَﭐلْعِصْيَانَ"اين است که دلهاي شما را طوري کرده که خود به خود از کفر و توابع آن تنفر دارد )
-
کَرِهَ
فرهنگ واژگان قرآن
خوشش نيامد - خوش نداشت - کراهت داشت (کلمه کره - به فتحه کاف - به معناي مشقتي است که از خارج و به اکراه و اجبار ديگران بر آدمي تحميل شود ، ولي کلمه کره - به ضمه کاف - به معناي مشقتي است که از ناحيه خود انسان برسد .)
-
کَرِهَ
فرهنگ واژگان قرآن
خوشش نيامد -خوش نداشت -کراهت داشت(کلمه کره - به فتحه کاف - به معناي مشقتي است که از خارج و به اکراه و اجبار ديگران بر آدمي تحميل شود ، ولي کلمه کره - به ضمه کاف - به معناي مشقتي است که از ناحيه خود انسان برسد .)
-
کَرَه
لهجه و گویش بختیاری
kara کره.
-
کره کره
لغتنامه دهخدا
کره کره . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . کوهستانی و معتدل است و 90 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کره کره
لغتنامه دهخدا
کره کره . [ ک َ رَ ک َ رَ ] (اِخ ) امیرآباد. دهی است از توابع تنکابن مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 106 و ترجمه ٔ آن ص 144).
-
کره زدن
لغتنامه دهخدا
کره زدن . [ ک ِرْ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خندیدن نه به فرزانگی . (یادداشت مؤلف ). خندیدن به آواز ممتد. رجوع به کِرّه شود.
-
کره کشیدن
لغتنامه دهخدا
کره کشیدن . [ ک ُرْ رَ / رِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کره کشی کردن . رجوع به مادّه ٔ بعد شود.
-
کره بر
لغتنامه دهخدا
کره بر. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیات نوبران شهرستان ساوه . کوهستانی و سردسیر است و 454 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).