کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کره اسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
hydrosphere
آبکُره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعۀ آبهای کرۀ زمین
-
butter substitute
جانشین کره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای که ظاهر و ویژگی مشابه با کره دارد، ولی ترکیبات سازندۀ آن متفاوت است
-
biosphere
زیستکُره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] تمام پهنهای که اندامگانهای زنده در آن زندگی میکنند یا برای زیست آنها مناسب است
-
asthenosphere
سستکُره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از گوشتۀ بالایی زمین، واقع در زیر سنگکُره که سست است و در آن ماگما تولید میشود
-
butter spread
پخشینۀ کره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] پخشینهای اغلب کمچربی که از چربی شیر تهیه میشود
-
lithosphere
سنگکُره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] پوسته و بخشی از گوشتۀ بالایی زمین که از سستکُره مقاومتر و ضخامت آن در حدود صد کیلومتر است
-
buttermilk
دوغِ کره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مایعی که پس از کرهگیری از خامه جدا میشود
-
نیم کره
فرهنگ فارسی معین
(کُ رَ یا رِ) (اِمر.) هر نیمة کرة زمین که به وسیلة خط استوا جدا شده .
-
هره کره
فرهنگ فارسی معین
(هِ ر ُِ . کِ ر ِّ ) (اِ.) خندة شدید و خارج از اندازه .
-
کره کردن
فرهنگ فارسی معین
(کُ رِّ. کَ دَ) (مص ل .) کنایه از: زیاد شدن چیزی .
-
ده کره
لغتنامه دهخدا
ده کره . [ دِه ْ ک ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در پنج هزارگزی شمال باختری شیراز. سکنه ٔ آن 1216 تن . آب آن از قنات و نهر عظیم تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
شال کره
لغتنامه دهخدا
شال کره . [ ] (اِ مرکب ) به لغت دیلمی دلدل است . (فهرست مخزن الادویه ). شال کشی .
-
چشمه کره
لغتنامه دهخدا
چشمه کره . [ چ َ م َ ک َ رَ / رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان که در 36 هزارگزی شمال سنقر و 4 هزارگزی باخترگردکانه بالا واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 170تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات حبوبات و توتو...
-
داره کره
لغتنامه دهخدا
داره کره . [ رِ ک ُرْ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، در 23هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 15هزارگزی خاور راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه ، کوهستانی ، سردسیر و مالاریائی ، دارای 120 تن سکنه است . آب آن از چشمه ها، محصول آنجا...
-
کرة ارضية
دیکشنری عربی به فارسی
کره , گوي , حباب , زمين , کره خاک , کروي کردن , گرد کردن