کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرنگ
لغتنامه دهخدا
کرنگ . [ ک َ رَ] (ص ) موش کار. درنگ کار. گنگ کار. (یادداشت مؤلف ).
-
کرنگ
لغتنامه دهخدا
کرنگ . [ ک ُ رَ ] (اِ) رنگی است اسب و استر را. (جهانگیری ). اسب آل را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). اسب سرخ رنگ . (غیاث ) (آنندراج ). کرند. کرنده . کرن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زیوری از زیورهای اسب . اسب اشقر. (یادداشت مؤلف ) : تبارک اﷲ از آن آس...
-
کرنگ
لغتنامه دهخدا
کرنگ . [ ک ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فردین بخش میامی شهرستان شاهرود. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کرنگ
لغتنامه دهخدا
کرنگ . [ ک ُ رُ ] (اِ) کرند. لیف جولاهگان . (ناظم الاطباء). کرنده . کرنگه . || عروس را گویند. (فرهنگ جهانگیری ).
-
کرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] korang = کرند
-
کرنگ
فرهنگ فارسی معین
(کُ رَ) (اِ.) نک کرند.
-
واژههای مشابه
-
کُرنگ
لهجه و گویش تهرانی
اسب خرمایی
-
آق کرنگ
فرهنگ واژههای سره
سپیدار، کرنگِ سپید
-
واژههای همآوا
-
کُرنگ
لهجه و گویش تهرانی
اسب خرمایی
-
جستوجو در متن
-
کرند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) دیگی که رنگرزان رنگ ها را در آن می جوشانند. کرنگ نیز گویند.
-
گرنگ
فرهنگ فارسی معین
(گُ رَ) (اِ.) = کرنگ : 1 - لشکرگاه . 2 - میدان جنگ .
-
کرون
لغتنامه دهخدا
کرون . [ک ُرْ وَ ] (اِ) کرن . (برهان ) (ناظم الاطباء). کرند. کرنده . کرنگ . (فرهنگ فارسی معین ). اسبی را گویند که رنگ او مابین زرد و بور باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). رجوع به کرن ، کرند، کرنده و کرنگ شود.