کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرم کشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کرم خورده
لغتنامه دهخدا
کرم خورده . [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) هر چیز که آن را کرم خورده و فاسد و ضایع کرده باشد. (ناظم الاطباء).
-
کرم دار
لغتنامه دهخدا
کرم دار. [ ک َ رَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ کرم . که صاحب کرم است : کرم داران عالم را درم نیست درم داران عالم را کرم نیست .سعدی .
-
کرم دارو
لغتنامه دهخدا
کرم دارو. [ ک ِ ] (اِ مرکب ) مطلق داروهای کرم کش . (یادداشت مؤلف ) : گویم ار تو هم بدین مشغول باشی به بودزآنکه به سازد خرف را کرم دارو از خضاب .سنائی .
-
کرم دانه
لغتنامه دهخدا
کرم دانه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تخم نوعی از مازریون است که آن را به فارسی هفت برگ خوانند و موردانه نیز گویند و معرب آن جرم دانق است . (برهان ) (آنندراج ). موردانه . دانه ٔ مورد. (ناظم الاطباء). این کلمه محرف گرم دانه و معرب آن جردمانق یا جرم ...
-
کرم دانه
لغتنامه دهخدا
کرم دانه . [ ک ِ ن َ /ن ِ ] (اِ مرکب ) کرمی است آفت «به » که میوه را سوراخ و از دانه های «به » تغذیه میکند. (یادداشت مؤلف ).
-
کرم زدگی
لغتنامه دهخدا
کرم زدگی . [ ک ِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) کرم خوردگی . شپشه افتادگی . تسویس . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به کرم زدن و کرم افتادن شود.
-
کرم زده
لغتنامه دهخدا
کرم زده . [ ک ِ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مُسَوَّس . مُدَوَّ. کرمو. کرم خورده . (یادداشت مؤلف ).
-
کرم شاهلو
لغتنامه دهخدا
کرم شاهلو. [ ک َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان خیاو. جلگه ای و معتدل است و 289 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
کرم شعار
لغتنامه دهخدا
کرم شعار. [ ک َ رَ ش ِ ] (ص مرکب ) خداوند همت و سخاوت و مردمی . (ناظم الاطباء).
-
کرم عهدی
لغتنامه دهخدا
کرم عهدی . [ ک َ رَ ع َ ] (حامص مرکب ) خوش خدمتی . (فرهنگ فارسی معین ) : به هندوستان خواجه را خدمتها کرده بود و کرم عهدی نموده در محنتش و چون خلاص یافت با وی تا بلخ بیامد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 157). اما صحیح کلمه گرم عهدی است . رجوع به گرم عهدی شود.
-
کرم کش
لغتنامه دهخدا
کرم کش . [ ک ِ ک ُ ] (نف مرکب ) کرم کشنده . کشنده ٔ کرم . قاتل الدود. قاتل الدیدان . هر یک از داروها که کرم روده کشد. (یادداشت مؤلف ).
-
کرم گستر
لغتنامه دهخدا
کرم گستر. [ ک َ رَ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) گسترنده ٔ کرم . بخشش و جود کننده . (آنندراج ). نیکوکار. خیراندیش . مهربان . (ناظم الاطباء). سخی . جواد. (فرهنگ فارسی معین ) : لطیف کرم گستر کارسازکه دارای خلق است و دانای راز.سعدی .
-
کرم گستری
لغتنامه دهخدا
کرم گستری . [ ک َ رَ گ ُ ت َ ] (حامص مرکب ) بخشش . سخاوت . جود.
-
کرم نمای
لغتنامه دهخدا
کرم نمای . [ ک َ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) کرم نماینده . کریم . بخشنده . مکرم : دریای کرم نمای صافی خورشید فرح فزای صائب .انوری (از فرهنگ فارسی معین ).
-
internet worm
کِرم اینترنتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] بدافزاری که بهصورت برنامهای مستقل، ازطریق وب به رایانهها نفود میکند و بدون نیاز به پروندههای میزبان عمل میکند و با تکثیر خود و اشغال منابع رایانه آن را از کار میاندازد