کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرم دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرم دار
لغتنامه دهخدا
کرم دار. [ ک َ رَ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ کرم . که صاحب کرم است : کرم داران عالم را درم نیست درم داران عالم را کرم نیست .سعدی .
-
واژههای مشابه
-
worm
کِرم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] بدافزاری که بهصورت برنامهای مستقل و بدون نیاز به پروندههای میزبان عمل میکند، خود را تکثیر میکند و با تخریب بخشهای رایانه آن را از کار میاندازد
-
کِرم
لهجه و گویش بختیاری
kerm کرم.
-
کرم افتادن
لغتنامه دهخدا
کرم افتادن . [ ک ِ اُ دَ ](مص مرکب ) کرم اوفتادن . رجوع به کرم اوفتادن شود.
-
کرم اوفتادن
لغتنامه دهخدا
کرم اوفتادن . [ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کرم افتادن . تولید کرم شدن در چیزی . (یادداشت مؤلف ). تَسَوﱡس . حَلَم . (یادداشت مؤلف ) : چون که دندان تراکرم اوفتادنیست دندان برکنش ای اوستاد.مولوی .
-
کرم خوردن
لغتنامه دهخدا
کرم خوردن . [ ک ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) فاسد کردن کرم میوه را و تباه شدن آن . (یادداشت مؤلف ). || فاسد شدن دندان . سوده شدن دندان . (یادداشت مؤلف ).
-
کرم داشتن
لغتنامه دهخدا
کرم داشتن . [ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) داشتن کرم در معده و روده . مبتلا به کرم معده بودن . (یادداشت مؤلف ). || حسود بودن . رشک ورزیدن . حسد داشتن . (یادداشت مؤلف ).
-
کرم درافتادن
لغتنامه دهخدا
کرم درافتادن . [ ک ِ دَ اُ دَ ] (مص مرکب ) دَود. تدوید. ادادة. (تاج المصادر بیهقی ). افتادن کرم در چیزی . کرم اوفتادن . رجوع به کرم اوفتادن شود.
-
کرم رازقی
لغتنامه دهخدا
کرم رازقی . [ ک َ م ِ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ابن البیطار گمان می کند رازقی سوسن ابیض است ، یعنی یاس و چنین نیست چه یاس مضاعف یعنی پُرپَر نیست و کرم رازقی همان گل رازقی امروز است که آن را به گل یاس پیوند کنند و شبیه به رز است و از آن رو آن را ک...
-
کرم ریختن
لغتنامه دهخدا
کرم ریختن . [ ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) حسد ورزیدن . ابراز حسد با اطواری کردن . (یادداشت مؤلف ). || کاری را به قصد آزار کسی انجام دادن . وررفتن . رجوع به کرمکشی و کرمکی شود.
-
کرم زدن
لغتنامه دهخدا
کرم زدن . [ ک ِ زَ دَ ](مص مرکب ) افتادن کرم در میوه یا درختی و جز آن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کرم افتادن و کرم زدگی شود.
-
کرم سفیدمهره
لغتنامه دهخدا
کرم سفیدمهره . [ ک ِ م ِ س َ / س ِ م ُ رَ/ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کرمی که ناقوس از اوسازند و آن صدف دریائی است . (آنندراج ) : خواهد گشتن بلند بعد ازمردن چون کرم سفیدمهره آوازه ٔ ما.محمدقاسم سراجا نقاش .
-
کرم کردن
لغتنامه دهخدا
کرم کردن . [ ک َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب )مرحمت کردن . از روی لطف و مهربانی دادن . (ناظم الاطباء ذیل کرم کن ). لطف کردن . مهربانی کردن : گفت کرم کن که پشیمان شدیم کافر بودیم و مسلمان شدیم . نظامی .خدای را چه توان گفت شکر و فضل و کرم بدین کرم که دگر باره...
-
کرم کشتن
لغتنامه دهخدا
کرم کشتن . [ ک ِ ک ُ ت َ ](مص مرکب ) کشتن و نابود کردن کرم . (فرهنگ فارسی معین ). || دست بازی و ملاعبت با معشوق . (آنندراج ). || باج گرفتن . (آنندراج ) : شمع امشب چه کرمها که نکشت که ز هر دانه گل به دامان کرد. میر اعظم ثابت (از آنندراج ). || دفع شهوت...