کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کرمک
/kermak/
معنی
۱. کرم کوچک.
۲. نوعی کرم کوچک و سفید که انگل لولۀ گوارش است و با تخمریزی در اطراف مخرج باعث خارش شدید میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
maggot, worm
-
جستوجوی دقیق
-
کرمک
لغتنامه دهخدا
کرمک . [ ک َ م َ ] (اِ) در مؤیدالفضلاء بمعنی طعامی باشد که از باقلا پزند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کرمک
لغتنامه دهخدا
کرمک . [ ک ِ م َ ] (اِ مصغر) تصغیر کرم . (برهان ) (آنندراج ). کرم کوچک . (ناظم الاطباء). کرم خرد. (یادداشت مؤلف ) : شب زمستان بود کپی سرد یافت کرمک شب تاب ناگه می بتافت . رودکی .سبک سیمبر پیش مادر بگفت از آن سیب و آن کرمک اندر نهفت . فردوسی .تو که ا...
-
کرمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: karmak، مصغر کِرم] (زیستشناسی) kermak ۱. کرم کوچک.۲. نوعی کرم کوچک و سفید که انگل لولۀ گوارش است و با تخمریزی در اطراف مخرج باعث خارش شدید میشود.
-
کرمک
فرهنگ فارسی معین
(کِ مَ) (اِمصغ .) 1 - نوعی سوپاپ لاستیک دوچرخه که در موقع باد زدن به طور خودکار باز و بسته می شود و از خروج باد لاستیک جلوگیری می کند. 2 - نوعی کرم کوچک سفید رنگ که در چین های مخرج (خصوصاً انسان ) تخم ریزی می کند.
-
واژههای مشابه
-
کِرمک
لهجه و گویش تهرانی
بیماری کرم کوچک در مقعد که خارش ایجاد میکند
-
واژههای همآوا
-
کِرمک
لهجه و گویش تهرانی
بیماری کرم کوچک در مقعد که خارش ایجاد میکند
-
جستوجو در متن
-
کِرمیجه
لهجه و گویش بختیاری
kermija کرمک.
-
pinworms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرم پودر، کرمک
-
pinworm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرم پودر، کرمک
-
کرمکی
لغتنامه دهخدا
کرمکی . [ ک ِ م َ ](ص نسبی ) مبتلا به کرمک . مبتلا به بیماری کرمک . آنکه به مرض کرمک دچار است . (یادداشت مؤلف ). || زن یا پسر بد. زنی که به عمل ناشایست راغب است . بدعمل زن . در تداول لوطیان ، آنکه مایل به تباهکاری دیگران با خود باشد. (یادداشت مؤلف ...
-
سمال
لغتنامه دهخدا
سمال . [ س َ ] (ع اِ) کرمک آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
دویدة
لغتنامه دهخدا
دویدة. [ دُ وَ دَ ] (ع اِ مصغر) تصغیر دودة، کرمک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دودة شود.