کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کرفه
/ka(e)rfe/
معنی
کار نیک؛ ثواب: ◻︎ نه بُد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشتبهرام: برهان قاطع: کرفه).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرفه
لغتنامه دهخدا
کرفه . [ ک ِ ف َ / ف ِ ] (اِ) بمعنی ثواب است که در مقابل گناه باشد. (برهان ) (از آنندراج ). کار نیک . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) : نبد پروای کشت و کار و حرفه گناهان را ندانستند و کرفه یکایک بر ره بیداد رفته گناه و کرفه را از یاد رف...
-
کرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: karpak، مقابلِ گناه] [قدیمی] ka(e)rfe کار نیک؛ ثواب: ◻︎ نه بُد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشتبهرام: برهان قاطع: کرفه).
-
کرفه
فرهنگ فارسی معین
(کَ فِ) [ په . ] (اِ.) کار نیک ، ثواب .
-
واژههای مشابه
-
کرفه گر
لغتنامه دهخدا
کرفه گر. [ ک ِ ف َ / ف ِ گ َ ] (ص مرکب )نیکوکار و ثواب کننده . (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). ثواب کار. برابر گناهکار. (یادداشت مؤلف ).
-
کرفه کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ka(e)rfekār ثوابکار؛ کرفهگر.
-
کرفه گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ka(e)rfegar = کرفهکار
-
جستوجو در متن
-
ثوابکار
فرهنگ واژههای سره
کرفه گر
-
ثوابکاران
فرهنگ واژههای سره
کرفه گران
-
شبیب
لغتنامه دهخدا
شبیب . [ ش َ ] (اِخ ) شاخه ای است از جعیلات از کرفة از اثیج از هلال بن عامر از عدنانیة و در افریقای شمالی میزیسته اند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 580).
-
مزدبری
لغتنامه دهخدا
مزدبری . [ م ُ ب َ ] (حامص مرکب ) مزد بردن . پاداش گرفتن . به سزا رسیدن ثواب و کرفه یافتن : مهر و کینش دو گره را سبب مزدبری است این شود زین به بهشت آن شود از آن به سقر.فرخی .
-
صاری صالتق
لغتنامه دهخدا
صاری صالتق . [ ] (اِخ ) یکی از خلفای حاجی بکتاش ولی ، قدّس سره است . مدفن وی معلوم نیست ، با این وصف درویشان ساده لوح طریقت بکتاشی به مزار آی اسپریدون که در جزیره ٔ کُرفه است و مزار سنت نائوم در مناستری واقع در کنار دریاچه ٔ اوخری به نظر مزار صاری صا...
-
سدره
لغتنامه دهخدا
سدره . [ س ُ رَ / رِ ] (اِ)پیراهنی است سفید و ساده و گشاد که تا بحد زانو میرسد، بی یخه و با آستینهای کوتاه میباشد، چاکی در وسط دارد که تا به انتهاء سینه میرسد و در آخر آن چاک کیسه ٔ کوچکی دوخته نامزد بکیسه ٔ کرفه (ثواب )، این کیسه نشانه ای از گنجینه ...
-
گاهنبار
لغتنامه دهخدا
گاهنبار. [ هَِم ْ ] (اِ) گاهنبار و گاه باره هر دو دارای یک معنی است و آن شش روزی است که خدای تعالی عالم را در آن آفرید و مجوس در کتاب زند از زردشت نقل میکنند که حق سبحانه و تعالی عالم را در ششگاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سا...