کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کردی
لغتنامه دهخدا
کردی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان . کوهستانی و سردسیر است و 458 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کردی
لغتنامه دهخدا
کردی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب به قوم کرد. (از یادداشت مؤلف ). || لهجه ٔ کرد. (یادداشت مؤلف ). زبان کردان . (فرهنگ فارسی معین ). || نیم تنه ای که در قدیم روی قبا می پوشیدند و آن یا آستین نداشت و یا دارای آستینی کوتاه و نیز گاه بلند و تمام آستین بود...
-
واژههای مشابه
-
کِرْدِی
لهجه و گویش گنابادی
kerdey در گویش گنابادی یعنی کار ، فعالیت ، اقدام ، عمل ، حرکت ، جنبش ، واکنش ، کاری که امروز انجام شده یا باید انجام می پذیرفت.
-
کِرْدِی
لهجه و گویش گنابادی
kerdey در گویش گنابادی یعنی کار ، فعالیت ، اقدام ، عمل ، حرکت ، جنبش ، واکنش
-
گریبان کردی
لغتنامه دهخدا
گریبان کردی . [ گ ِ ن ِ ک ُ ] (اِ مرکب ) نوعی از پوشش اهل ولایت و بعضی گویند جامه ای است که پیش از زمستان در فصل پائیز پوشند و چون زمستان شود کاتبی پوشند. میرزا طاهر وحید : سردی فصل خزان خطاو معلوم نیست حسنش اما خوش گریبان کردیی پوشیده است .(آنندراج ...
-
کردی خوردی
لغتنامه دهخدا
کردی خوردی . [ک ِ خوَرْ / خُرْ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، بی پس انداز که از حاصل کار تنها معاش گذراند و پس انداز نتواند کرد. (یادداشت مؤلف ). کسب و کاری که درآمد آن معادل مخارجش باشد و چیزی برای پس انداز یا به صورت درآمد نداشته باشد. (فرهنگ عامیانه...
-
کردی کلا
لغتنامه دهخدا
کردی کلا. [ ک ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است در ناتل رستاق از ناحیه ٔ نور مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 111 و ترجمه ٔ آن ص 149).
-
شیخم کردی
لغتنامه دهخدا
شیخم کردی . [ ] (اِخ ) (منلا) اوراست : شرح رسالة الحوراء و الزوراء دوانی و آنرا درسال 1018 هَ . ق . تمام کرده است . (از کشف الظنون ).
-
پنجه ٔ کردی
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ کردی . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آهنگی از موسیقی .
-
کِرْدِی خُ
لهجه و گویش گنابادی
kerdeykho در گویش گنابادی یعنی کار خود ، اقدام خود ، واکنش خود ، مجموع کارهی گذشته تا کنون
-
کِرْدِی خُ
لهجه و گویش گنابادی
kerdeykho در گویش گنابادی یعنی کار خود ، اقدام خود ، واکنش خود
-
کُردی ،کُردک
لهجه و گویش تهرانی
پیراهن
-
کردی کنک
واژهنامه آزاد
(به ضم کاف اول و فتح کاف دوم و کسر نون) خار پشت کوچک
-
جان کردی کندن
لغتنامه دهخدا
جان کردی کندن . [ ن ِ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سخت جان بودن . مقاومت کردن در حوادث .