کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کردمحله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کردمحله
لغتنامه دهخدا
کردمحله . [ ک ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل . معتدل و مرطوب است و 165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کردمحله
لغتنامه دهخدا
کردمحله . [ ک ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش رامسر شهرستان شهسوار. معتدل و مرطوب است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کردمحله
لغتنامه دهخدا
کردمحله . [ ک ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کالج بخش مرکزی شهرستان نوشهر. معتدل و مرطوب و سکنه ٔ آن 100 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کردمحله
لغتنامه دهخدا
کردمحله . [ ک ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . کوهستانی و سردسیر است و 130 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کردمحله
لغتنامه دهخدا
کردمحله . [ ک ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) محله ٔ عمده ٔ سدن رستاق است و 700 خانوار سکنه دارد و در میان جنگل انبوهی در 16میلی استرآباد واقع است . بندر کوچکی به نام ملاکیله دارد که در سه میلی شمالی رودخانه ٔ قراسوست . (از سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 69 و...
-
کردمحله
لغتنامه دهخدا
کردمحله . [ ک ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) یکی از محله های خاوری شهرستان رشت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جستوجو در متن
-
غریب
لغتنامه دهخدا
غریب . [ غ َ ] (اِخ ) یکی از 31 قبیله ای که در کردمحله ساکن اند. (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 100).
-
غلام
لغتنامه دهخدا
غلام . [ غ ُ ] (اِخ ) نام یکی از 31 قبیله ای که در کردمحله ساکن هستند. رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 100 شود.
-
حبشی
لغتنامه دهخدا
حبشی . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) یک تیره از بیست ویک تیره ٔ سکنه ٔ کردمحله . رجوع به سفرنامه ٔ استرآباد و مازندران رابینو ص 70 شود.
-
زاهد
لغتنامه دهخدا
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) از قبیله های ساکن در کردمحله . رابینو آرد: از خشکفل که بستر عریض نهر داربن است و همچنین از رودخانه ٔ شش دالک عبور کردیم . کردمحله که در سر راه ما واقع بود محله ٔ عمده ٔ سدن رستاق است و 700 خانوار سکنه دارد و در میان جنگل انبوهی د...
-
اج بیشه
لغتنامه دهخدا
اج بیشه . [ اَ ش َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه رشت به لاهیجان میان درسازان و کردمحله ، در 592900 گزی طهران . و در محل آن را آج ویشه گویند.
-
الوندکیا
لغتنامه دهخدا
الوندکیا. [ اَل ْ وَ ] (اِخ ) نام قبیله ای از قبایل کردمحله . (از مازندران و استرآباد رابینو ص 70 وترجمه ٔ آن ص 100). و رجوع به فهرست همین کتاب شود.
-
کردکوی
لغتنامه دهخدا
کردکوی . [ ک ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش کردکوی شهرستان گرگان و نام قدیمی آن کردمحله است . جمعیت ده نزدیک به 4هزار تن و دارای ادارات بخشداری ، شهربانی ، آمار و دارائی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
افراهمام
لغتنامه دهخدا
افراهمام .[ ] (اِخ ) دهی است از مازندران نزدیک به کردمحله . در سفرنامه ٔ مازندران رابینو آمده : در افراهمام درخت چنار عظیمی بوضع باشکوهی بر بالای تپه واقع است . و رجوع به سفرنامه ٔ مازندران رابینو و ترجمه ٔ آن شود.