کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کردخیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کردخیل
لغتنامه دهخدا
کردخیل . [ ک ُ خ َ ] (اِخ ) دو محله از نه محله ٔ گز که در دومیلی ساحل خلیج استرآباد واقع شده و به انزان متعلق است . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 99).
-
کردخیل
لغتنامه دهخدا
کردخیل . [ ک ُ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهات تابع ساری در مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 122 و ترجمه ٔ آن ص 163).
-
کردخیل
لغتنامه دهخدا
کردخیل . [ ک ُ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری . معتدل و مرطوب است و 460 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کردخیل
لغتنامه دهخدا
کردخیل . [ ک ُ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش لشت نشا از شهرستان رشت . جلگه ای ، معتدل و مرطوب است و 390 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جستوجو در متن
-
خیل
لغتنامه دهخدا
خیل . [ خ َ ] (ع اِ) لشکر. سپاه . (ناظم الاطباء). گروه سواران . (غیاث اللغات ). لشکریان . سپاهیان . نظامیان . عساکر. آنان که خدمت لشکری کنند : که هرچند هستند خیل و سپاه همه برنشینند فردا به گاه . فردوسی .علمهای شاهی برآمد بماه همه برنشستند خیل و سپاه...