کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرتوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرتوم
لغتنامه دهخدا
کرتوم . [ ک ُ ] (ع اِ) سنگ لخشان تابان درشت . || زمین بلند دراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام حره ٔبنی عذره که زمینی است سنگلاخ سوخته . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حره ٔ عذرة
لغتنامه دهخدا
حره ٔ عذرة. [ ح َرْ رَ ی ِ ع ُ رَ ] (اِخ ) کُرْتوم . موضعی است . (معجم البلدان ). رجوع به عُذْرة و کرتوم شود.
-
سنگ لخشان
لغتنامه دهخدا
سنگ لخشان . [ س َ گ ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) سنگی صافی که پای مردم بر آن بلغزد. (آنندراج ): کرتوم ؛ سنگ لخشان تابان درشت . (منتهی الارب ).
-
لخشان
لغتنامه دهخدا
لخشان . [ ل َ ] (نف ) لغزان . نسو. نسود. اَملس . لخشنده . در حال لخشیدن . هموار. چیز املس که بر آن پای بلغزد و این مشتق از لخشیدن به معنی لغزیدن است از اینجاست یخ لخشک به معنی لغزیدن بر یخ و اینقدر هست که بر جای لغزیدن اطلاق لخشان مجاز است . (آنندراج...