کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باغچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ باغ] bāqče ۱. باغ کوچک.۲. قطعهزمینی که در آن گُلکاری کنند؛ کرته؛ کاله.
-
قرطه
فرهنگ فارسی معین
(قُ طَ) [ معر. ] (اِ.) معرب کرته ، نیم - تنه ، جامه کوتاه .
-
ملتان
لغتنامه دهخدا
ملتان . [ م ُ ] (اِ) مأخوذ از ترکی ، قسمی از کرته و پیراهن . (ناظم الاطباء).
-
نیمه آستین
لغتنامه دهخدا
نیمه آستین . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جامه ٔ متعارف کوتاه آستین . (آنندراج ). نوعی از کرته . (ناظم الاطباء).
-
قراطق
فرهنگ فارسی معین
(قَ طِ) [ معر. ] (اِ.)جِ قرطق یا قرطه . معرب کرته و کرتک . جامة یک لای بدون آستر.
-
کرت
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) = کرد. کرته . کردو: 1 - قطعه ای از زمین زراعت کرده و سبزی کاشته . 2 - هر یک از بخش های تقریباً متساوی یک مزرعه یا باغچه .
-
جلیتقه
لغتنامه دهخدا
جلیتقه . [ ج ِ / ج َ ق َ / ق ِ ] (اِ) جلتکه . جلیقه . کرته . نیم تنه ٔ بی آستین . (ناظم الاطباء). ژیله .
-
جلیدقه
لغتنامه دهخدا
جلیدقه . [ ج ِ / ج َ ق َ / ق ِ ] (اِ) جلیقه و کرته . (ناظم الاطباء). جلیتقه . رجوع به جلیتقه شود.
-
جلیقه
لغتنامه دهخدا
جلیقه . [ ج ِ ق َ / ق ِ ] (اِ) جلیدقه . جلیتقه . کرته . ژیله . نوعی پوشش بدون آستین که زیر کت و روی پیراهن پوشند.
-
حصری
لغتنامه دهخدا
حصری . [ ح ِ ] (ع اِ) کشتی خرد که بسازند از کرته وگیاه . (مهذب الاسماء). در نسخه ای : از کرنه و گیاه .
-
شامک
لغتنامه دهخدا
شامک . [ م َ ](اِ مصغر) جلیتقه و کرته ای که تا کمر را بپوشاند. (ناظم الاطباء بنقل از اشتنگاس ). رجوع به شاماک شود.
-
قرطقة
لغتنامه دهخدا
قرطقة. [ ق َ طَ ق َ ] (ع مص ) کرته پوشانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
برفان
لغتنامه دهخدا
برفان . [ ب َ ] (اِ) پشم بزغاله . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پیراهن چرمین . (آنندراج ). کرته ٔ چرمی . (ناظم الاطباء).
-
گردگریبان
لغتنامه دهخدا
گردگریبان . [ گ ِ گ ِ ] (اِ مرکب ) پیراهن و یک تهی باشد و آن را به عربی سربال خوانند. (برهان ). کرته . (جهانگیری ). || پیراهن که گریبان آن را گرد بریده باشند : ما باده ایم و گردگریبان ما خم است داریم نشئه ای که دو عالم در او گم است . غزالی مشهدی (از ...
-
مقرطق
لغتنامه دهخدا
مقرطق . [ م ُ ق َ طَ ] (ع ص ) قرطق پوشانیده . کرته پوشانیده . پیراهن پوشانیده : هر که بدو بنگرد چه گوید گویدماه متوج شده ست و سرو مقرطق . منجیک .مانند به باغ بلبلان از گل خوبان متوج و مقرطق را. قطران .و رجوع به قرطق و قرطقة و کرته شود.