کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرباس پیچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرباس پیچ
لغتنامه دهخدا
کرباس پیچ . [ ک َ ] (نف مرکب ) کرباس پیچنده . || (ن مف مرکب ) کرباس پیچیده : همه همچنان کرده کرباس پیچ کز ایشان یکی بازنگشاد هیچ .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
کرباس باف
لغتنامه دهخدا
کرباس باف . [ ک َ ] (نف مرکب ) کرباس بافنده . بافنده ٔ کرباس . آنکه کرباس بافد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرباس بافی
لغتنامه دهخدا
کرباس بافی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل کرباس باف . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) محل و دکان کرباس باف . (فرهنگ فارسی معین ). جای بافتن کرباس .
-
کرباس سرا
لغتنامه دهخدا
کرباس سرا. [ ک َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان . کوهستانی ، معتدل و مرطوب و سکنه ٔ آن 144 تن است . محصول آنجا چای و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کرباس فروش
لغتنامه دهخدا
کرباس فروش . [ ک َ ف ُ ] (نف مرکب ) کرباس فروشنده . آنکه کرباس را به فروش رساند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرباس فروشی
لغتنامه دهخدا
کرباس فروشی . [ ک َ ف ُ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل کرباس فروش . فروش کرباس . (فرهنگ فارسی معین ) : این عبدالملک عطاش را پسری بود احمدنام به عهد پدر کرباس فروشی کردی . (سلجوقنامه ٔ ظهیری از فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) دکان کرباس فروش . (فرهنگ فارس...
-
کرباس محله
لغتنامه دهخدا
کرباس محله . [ ک َ م َ ح َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) به مزاح قبرستان و گورستان . (یادداشت مؤلف ). قبرستان و گورستان به مناسبت کفنهای کرباس . (فرهنگ فارسی معین ).- به کرباس محله رفتن ؛ مردن . (یادداشت مؤلف ).
-
کرباس محله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. عربی] [مجاز] karbāsmahalle گورستان.
-
تار کرباس
لغتنامه دهخدا
تار کرباس . [ رِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریسمانی که در بافتن کرباس در طول قرار گیرد. تانه که نقیض پود است . رجوع به تار و تارجامه شود.
-
شانه ٔ کرباس
لغتنامه دهخدا
شانه ٔ کرباس . [ ن َ/ ن ِ ی ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چوبی باشد که جولاهگان بر هر دو سر آن سوزنها بند کنند و آن را بر پهنای کرباس نهند پیش خود تا پهنای کرباس هموار و یکسان باشد. (بهار عجم ) (از فرهنگ سروری ) (آنندراج ).
-
کرباس محله
لهجه و گویش تهرانی
گورستان
-
کرباس محله
لهجه و گویش تهرانی
قبرستان
-
سر وته یه کرباس
لهجه و گویش تهرانی
مانند هم.
-
ننو یا تختخوابی که از کرباس یا تور درست شده
دیکشنری فارسی به عربی
ارجوحة