کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرا کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کرا کردن
معنی
(کِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - کرایه کردن . 2 - ارزیدن ، اهمیت داشتن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرا کردن
لغتنامه دهخدا
کرا کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کرایه کردن . (یادداشت مؤلف ). || ارزش داشتن . نفع داشتن . سود داشتن . سودمند بودن . ارزیدن . سزاوار بودن . لایق بودن . (یادداشت مؤلف ) : اگر بفرمایی نزدیک وی روم و پنبه از گوش وی بیرون کنم . گفت : کرا نکند خود س...
-
کرا کردن
فرهنگ فارسی معین
(کِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - کرایه کردن . 2 - ارزیدن ، اهمیت داشتن .
-
واژههای مشابه
-
کِرا
لهجه و گویش بختیاری
kerâ 1. کَرَه؛ 2. کرایه.
-
کرا دادن
لغتنامه دهخدا
کرا دادن . [ ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کرایه دادن : و از بازرگانان معتبر شنیدم که بسی سراهاست در مصر که در او حجره هاست برسم مستغل یعنی به کرا دادن . (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ). و گفتند پنجاه هزار بهیمه ٔ زمینی باشد که هر روز زین کرده به کرا دهند. (...
-
کِرا کار
لهجه و گویش بختیاری
kerâ-kâr روزمزد.
-
کرا کارى
لهجه و گویش بختیاری
kerâ-kâri روزمزدى.
-
کرا نشین
لهجه و گویش بختیاری
kerâ-nešin کرایهنشین، مستأجر.
-
جستوجو در متن
-
کرای کردن
لغتنامه دهخدا
کرای کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به مزد گرفتن . کرا کردن . || ارزیدن . قابلیت داشتن . سزاوار بودن . (از یادداشت مؤلف ). لایق مراتب چیزی بودن . (آنندراج ). ارزیدن : بیهوده چند محنت عالم توان کشیدعالم کرای این همه محنت نمی کند. میرزا صادق (از آنن...
-
اف کردن
لغتنامه دهخدا
اف کردن . [ اُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأفیف . (تاج المصادر بیهقی ). اظهار کراهت کردن . اف گفتن : در آینه ٔ دولت تا زنگ پذیر است در دهر کرا زهره ٔ اف کردن و آهست .سوزنی .
-
تن پروری کردن
لغتنامه دهخدا
تن پروری کردن . [ تَم ْ پ َرْ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را پرورش کردن . (ناظم الاطباء) : عالم که کامرانی و تن پروری کنداو خویشتن گم است کرا رهبری کند.سعدی (گلستان ).
-
جستجو کردن
لغتنامه دهخدا
جستجو کردن . [ ج ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش کردن . تلاش کردن . (از ناظم الاطباء). || کاوش کردن . (یادداشت مؤلف ). طلب . تفتیش . تفحص . فحص . بحث : سزد گر بگوئی تو ای نامجوی که آنجا کرا میکنی جستجوی . فردوسی .ور بگیری کیت جستجو کندنقش با نقاش چون...
-
کرایه کردن
لغتنامه دهخدا
کرایه کردن . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به مزد گرفتن . (زمخشری ). به اجاره گرفتن . || ارزیدن . قابلیت داشتن . سزاوار بودن . (از یادداشت مؤلف ). لایق مراتب چیزی بودن . (از آنندراج ). کرا کردن : جهان کرایه ٔ دیدن نمی کند صائب چو غنچه سر ز گری...
-
کامرانی کردن
لغتنامه دهخدا
کامرانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زندگانی کردن با عیش و عشرت از روی میل و خواهش . (ناظم الاطباء) : هر آنکو به ما شادمانی کندابر مردم او کامرانی کند. فردوسی .عالم که کامرانی وتن پروری کنداو خویشتن گم است کرا رهبری کند. سعدی .طوطیان در شکرستان کامرا...