کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرایه ،کرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرایه دادن
لغتنامه دهخدا
کرایه دادن . [ ک ِ ی َ / ی ِ دَ ] . (مص مرکب ) به مزد دادن . (یادداشت مؤلف ). به اجاره دادن . رجوع به کرایه شود.
-
کرایه کردن
لغتنامه دهخدا
کرایه کردن . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به مزد گرفتن . (زمخشری ). به اجاره گرفتن . || ارزیدن . قابلیت داشتن . سزاوار بودن . (از یادداشت مؤلف ). لایق مراتب چیزی بودن . (از آنندراج ). کرا کردن : جهان کرایه ٔ دیدن نمی کند صائب چو غنچه سر ز گری...
-
کرایه کشی
لغتنامه دهخدا
کرایه کشی . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ کرایه کش .(ناظم الاطباء). کار کرایه کش . عمل مکاری . کراکشی . کار آنکه پول و اجرتی در ازای بارکشی ستور خود گیرد.
-
کرایه ای
لغتنامه دهخدا
کرایه ای . [ ک ِ ی َ/ ی ِ ] (ص نسبی ) اجاره ای . بمزد. (یادداشت مؤلف ).
-
کرایه کش
لغتنامه دهخدا
کرایه کش . [ ک ِ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مکاری . (یادداشت مؤلف ). کراکش . چارواداری که پیشه ٔ وی به کرایه دادن ستور است . (ناظم الاطباء). رجوع به کراکش و مکاری شود.
-
کرایه نامه
لغتنامه دهخدا
کرایه نامه . [ ک ِ ی َ / ی ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) اجاره نامه . (ناظم الاطباء). رجوع به اجاره نامه شود.
-
کرایه نشین
لغتنامه دهخدا
کرایه نشین . [ ک ِ ی َ / ی ِ ن ِ ] (نف مرکب ) اجاره نشین . (یادداشت مؤلف ). آنکه در خانه و جایی که کرایه کرده است اقامت کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کرایه نشینی
لغتنامه دهخدا
کرایه نشینی . [ ک ِ ی َ / ی ِ ن ِ ] (حامص مرکب ) اجاره نشینی . (یادداشت مؤلف ). عمل کرایه نشین . (فرهنگ فارسی معین ) : و زن و دو کودک عزیزش را از ناراحتیهای کرایه نشینی برهاند. (شوهر آهوخانم از فرهنگ فارسی معین ).
-
freight rate, rate of freight
نرخ کرایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مبلغی که به ازای حمل هر واحد بار به صاحب کشتی یا خط کشتیرانی پرداخت میشود
-
fare level
کفکرایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] آن میزان از کرایۀ مطلق که بر حجم جابهجایی مسافر و درآمد تأثیر مستقیم دارد
-
back freight
کرایۀ برگشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کرایۀ فرستی که فرستندۀ بار، در صورت عدم پذیرش بار در بندر مقصد و برگشت آن به صاحب کشتی میپردازد
-
base fare, basic fare, regular fare
کرایۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نرخ حمل مسافر بزرگسال بدون تخفیف برای خدمات منظم محلی و خطی
-
graduated fare
کرایۀ تصاعدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نرخ حمل مسافر متناسب با مسافت یا زمان سفر
-
flat fare
کرایۀ ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نرخ حمل مسافر بدون احتساب فاصله یا زمان یا مسیر
-
on the measurement, on the measure
کرایۀ حجمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] کرایۀ فرستی که براساس حجم آن محاسبه میشود