کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] korān = کرند
-
کران
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) اسبی را می گویند که رنگش زرد، حنایی یا قهوه ای روشن باشد. کُرَند، کُرَن ، کُرَنگ و کورنگ هم گفته می شود.
-
کران
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) طرف ، کنار، حاشیه .
-
کران
دیکشنری فارسی به عربی
حد
-
واژههای مشابه
-
کران کردن
لغتنامه دهخدا
کران کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بپایان بردن . به آخر رسانیدن . (یادداشت مؤلف ) : تا از هر دو جانب دوستان شادمانه شوند و حاسدان ودشمنان به کوری روزگار کران کنند. (تاریخ بیهقی ).- از راه راست کران کردن ؛ منحرف شدن . از راه بیکسو شدن : به استوار...
-
کران گزیدن
لغتنامه دهخدا
کران گزیدن .[ ک َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کران جستن . گوشه گرفتن . دوری گزیدن از خلق . (از فرهنگ فارسی معین ) : من کنم یاری طلب هرگز مدان کز طلب کردن کران خواهم گزید. خاقانی .از صحبت خلق امان بجستی از قربت شه کران بجستی .خاقانی (تحفةالعراقین ).
-
کران نواز
لغتنامه دهخدا
کران نواز. [ ک ِن َ ] (نف مرکب ) بربطزن . عَوّاد. (یادداشت مؤلف ).
-
cloud bank 2
کراناَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تودۀ اَبر نسبتاً واضحی که از فاصلۀ دور دیده میشود
-
ننه کران
لغتنامه دهخدا
ننه کران . [ ن ُ ن َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل که 792 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ، محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
هم کران
لغتنامه دهخدا
هم کران . [هََ ک َ ] (ص مرکب ) متساوی الاضلاع . (یادداشت مؤلف ).
-
stratabound
چینهکران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی ذخایری که محدود به یک واحد چینهشناختی هستند و رگهها و رگچههای درون آنها الزاماً موازی با لایهبندی آنها نیست
-
جله کران
لغتنامه دهخدا
جله کران . [ ج ُ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 22هزارگزی شمال اردبیل در مسیر شوسه ٔ جله کران - نمین . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 349 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، نخود و شغل اهالی ز...
-
تلی کران
لغتنامه دهخدا
تلی کران . [ ت َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلال ازرک است که در بخش مرکزی شهرستان بابل واقع است و 480 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
علی کران
لغتنامه دهخدا
علی کران . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق ، بخش مرکزی شهرستان خیاو و دارای 150 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود. و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
گیلی کران
لغتنامه دهخدا
گیلی کران . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیوه بخش مریوان شهرستان سنندج . واقع در 40هزارگزی شمال خاوری دژ شاهپور و 6 هزارگزی شمال خاوری چالی سور. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ،...