کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرانی
لغتنامه دهخدا
کرانی . [ ک َ ] (ص نسبی ) محدودشده . تحدیدشده . || نگاه داشته شده در سرحد. (ناظم الاطباء).
-
کرانی
لغتنامه دهخدا
کرانی . [ ک َرْ را ] (ص نسبی ) منسوب است به کَرّان که محله ای کبیره است در اصفهان . (الانساب سمعانی ). رجوع به کران شود.
-
کرانی
لغتنامه دهخدا
کرانی . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . تپه ماهور، سردسیر وسکنه ٔ آن 230 تن است . آب آنجا از قنات و محصولش غلات ، نخود، چغندرقند و لبنیات است . شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
کرانی
لغتنامه دهخدا
کرانی . [ ک ُ ] (اِخ )نام یکی از دهستانهای هفتگانه ٔ شهرستان بیجار است . این دهستان در شمال خاور شهرستان واقع شده از شمال به بخش انگوران شهرستان زنجان و از جنوب به دهستان سیلتان و از خاور به رودخانه ٔ قزل اوزن و از باختر به دهستان سیاه منصور محدود اس...
-
واژههای مشابه
-
بی کرانی
لغتنامه دهخدا
بی کرانی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی کران . || بی پایانی . نامحدودی . || بسیاری .
-
تاج خان کرانی
لغتنامه دهخدا
تاج خان کرانی . [ ن ِ ک ؟ ] (اِخ ) مؤلف تاریخ شاهی آرد: ... اسلام شاه بتاج خان کرانی که از امرای کبار او بود و حکومت صوبه ٔ سنبل داشت فرمان صادرنمود که به هر وجه بدست آوردن خواص خان جهد بکند...(تاریخ شاهی یا تاریخ سلاطین افاغنه صص 250 - 251).
-
جستوجو در متن
-
boundary condition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرایط مرزی، شرط کرانی
-
کورکوره
لغتنامه دهخدا
کورکوره . [ رَ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 540 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ولی بیک
لغتنامه دهخدا
ولی بیک . [ وَ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. سکنه ٔ آن 160 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
مغانلو
لغتنامه دهخدا
مغانلو. [ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 280 سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کل قشلاق
لغتنامه دهخدا
کل قشلاق . [ ک َ ق ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
تکیه
لغتنامه دهخدا
تکیه . [ ت َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است . کوهستانی و سردسیر می باشد و 550 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
کریم کندی
لغتنامه دهخدا
کریم کندی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی در شهرستان بیجار، کوهستانی و سردسیر است و 260 تن سکنه دارد. صنایع دستی قالیچه و جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).