کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرانه جستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرانه جستن
لغتنامه دهخدا
کرانه جستن . [ ک َ ن َ / ن ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کرانه گرفتن . کرانه کردن . دوری جستن : خبر نداری کز بس کرانه جویی و کبرمیان جانم بیرحم وار بگسستی . خاقانی .رجوع به کرانه گرفتن و کرانه کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
کرانه داشتن
لغتنامه دهخدا
کرانه داشتن . [ ک َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) بر کنار بودن .بر ساحل جای داشتن . دور از میانه بودن : کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب نهنگ عشق توام در میانه بازآورد.خاقانی .
-
کرانه شدن
لغتنامه دهخدا
کرانه شدن . [ ک َ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مردن . (یادداشت مؤلف ) : و احمد بگفت خوارزمشاه را که بی تو چه کردم هرچند به تن خویش مشغول بود و آن شب کرانه خواست شد. گفت احمد من رفتم نباید که فرزندانم را از این بد آید. (تاریخ بیهقی ). زندگانی شما به...
-
کرانه یافتن
لغتنامه دهخدا
کرانه یافتن . [ ک َ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) نهایت و پایان به دست آوردن . حد و انتها یافتن . به کناره رسیدن . فارغ شدن : کس از خواست یزدان کرانه نیافت ز کار زمانه بهانه نیافت .فردوسی .
-
کرانه جویی
لغتنامه دهخدا
کرانه جویی . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عزلت . (یادداشت مؤلف ). گوشه گیری . دوری گزینی .
-
littoral
کرانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] ویژگی کرانۀ دریاچه و دریا و اقیانوس
-
نه کرانه
لغتنامه دهخدا
نه کرانه . [ ن ُه ْ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) صاحب نه ضلع. (یادداشت مؤلف ). نه ضلعی . نه پهلو. نه بر.
-
foreshore
پیشکرانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] منطقهای میان بالاترین و پایینترین داغاب دریا
-
shoreline
خط کرانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، زمینشناسی، ژئوفیزیک، مهندسی نقشهبرداری] اثر سطح آب بر ساحل که با کِشَند تغییر میکند
-
کرانه گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) (مص ل .) کناره - گیری کردن .
-
ناهم کرانه
لغتنامه دهخدا
ناهم کرانه . [ هََ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) غیرمتساوی الاضلاع .
-
ابی کرانه
لغتنامه دهخدا
ابی کرانه . [ اَ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) بیکران : خیال شعبده ٔ جادوان فرعونست تو گفتی آن سپهستی ابی کرانه و مر.عنصری .
-
پنج کرانه
لغتنامه دهخدا
پنج کرانه . [ پ َ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) مخمس .
-
بی کرانه
لغتنامه دهخدا
بی کرانه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) بی کران . ابدی . نامتناهی . (از یادداشت مؤلف ). || نامحدود. بی حد. بی کران : سال تو خجسته و ایام تو سعیدعمر تو بی کرانه و عز تو جاودان . فرخی .و هیچکس را از مخلوقات بقاء جاودانه و عمر بی کرانه مسلم نیست . (قصص ...