کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرامیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کرامیه
/karrāmiy[y]e/
معنی
فرقهای از مسلمانان پیرو محمدبن کرّام (قرن سوم هجری) که معتقد به تجسم خالق بودند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کرّامیَّة] karrāmiy[y]e فرقهای از مسلمانان پیرو محمدبن کرّام (قرن سوم هجری) که معتقد به تجسم خالق بودند.
-
واژههای مشابه
-
کرامیة
لغتنامه دهخدا
کرامیة. [ ک َرْ را می ی َ ] (اِخ ) گروهی است که به جوهریت باری و استقرار وی بر عرش اعتقاد دارند، تعالی اﷲ عن ذلک علواً کبیراً. (منتهی الارب ). فرقه ای است از مشبهة اصحاب ابی عبداﷲ محمدبن کرام .(از اقرب الموارد). جماعتی از اهل سنت که از اثبات کنندگان ...
-
جستوجو در متن
-
کرامیان
لغتنامه دهخدا
کرامیان . [ ک َرْ را ] (اِخ ) کَرّامیّة. پیروان ابوعبداﷲ محمدبن کرام نیشابوری . پیروان فرقه ٔ کرامیه : استاد ابوبکر در حضرت بود سخن کرامیان بمیان افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 431). و این خواجه ابوالقاسم چهار مدرسه در قصبه بنا کرد... کرامیان را یکی د...
-
هیصمیة
لغتنامه دهخدا
هیصمیة. [ هََ ص َ می ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از کرامیه ، اصحاب محمدبن الهیصم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن الکرام . رئیس فرقه ٔ کرامیه . رجوع به محمد... شود.
-
خانقة
لغتنامه دهخدا
خانقة. [ ن ِ ق َ ] (اِخ ) نام عبادتگاه کرّامیّه است در بیت المقدس . (از معجم البلدان و مراصد الاطلاع ).
-
کرام
لغتنامه دهخدا
کرام . [ ک َرْ را ](اِخ ) امام است کرامیه را. (منتهی الارب ). امام کرامیه را گویند که قائلند به اینکه معبودشان مستقر بر عرش است و جوهر است . (از اقرب الموارد). محمدبن عبدالکریم سجستانی است او در ایام ظاهر خلیفه ظهور کرد و از روی نقل و خبر برای خدای ت...
-
کرامی
لغتنامه دهخدا
کرامی . [ ک َ / ک َرْ را ] (ص نسبی ) انتسابی است به ابوعبداﷲ محمدبن کرام نیشابوری . (الانساب سمعانی ). منسوب به فرقه ٔ کرامیه . (یادداشت مؤلف ) : دیگر گروه متکلماننداز معتزله و کرامی ... (جامع الحکمتین ص 33).باب ورا کرامی خوانی و ننگری تا زین سخن که...
-
تایابادی
لغتنامه دهخدا
تایابادی . (اِخ )ابراهیم بن محمد تایابادی مکنی به ابوالعلاء فقیه و پیشوای کرامیة بود. حافظ ابوالقاسم علی بن الحسن بن هبةاﷲ دمشقی و دیگران از وی روایت کرده اند. (معجم البلدان ج 2 ص 357). رجوع به انساب سمعانی ورق 102 ب شود.
-
ابن فورک
لغتنامه دهخدا
ابن فورک . [ اِ ن ُ رَ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن حسن بن فورک ، ملقب به استاد، از مردم اصفهان . ادیب نحوی و متکلم . بنابه درخواست مردم نیشابور بدان شهر شد و در آنجا او را مدرسه و خانه ای کردند، گذشته از افادات علمی نزدیک صد کتاب در علوم مختلفه نگاشت و سف...
-
محمشاد
لغتنامه دهخدا
محمشاد. [ م َ م ِ / م َ ] (اِخ ) نام نیای خواجه ابوبکر محمدبن اسحاق رئیس بزرگ طایفه ٔ کرامیه در نیشابور است و لفظ محمشاد شاید مخفف محمدشاد باشد چنانکه احمدشاد نیز از اسماء اعلام است .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به غزالی نامه چ 1 ص 48 و تاریخ بی...
-
مکرمیه
لغتنامه دهخدا
مکرمیه . [ م ُ ک َرْ رَ می ی ِ ] (اِخ ) فرقه ای از خوارج و از اصحاب مکرم عجلی . (از اقرب الموارد). طایفه ای از خوارج منسوب به محمدبن کَرّام یا مُکَرَّم اند. کرامیه . (ازمعجم متن اللغه ). یاران مکرم عجلی هستند و ایشان معتقدند تارک نماز کافر است اما نه...
-
مشبهه
لغتنامه دهخدا
مشبهه . [ م ُ ش َب ْب ِ هََ ] (اِخ ) جماعتی از متکلمین در تأویل آیات قرآنی و بیان صفات و ذات خداوندتعالی کلماتی استعمال کردند که از آن رایحه ٔ تشبیه و تجسیم استشمام شد و فرقه ٔ مزبور که مشبهه و مجسمه خوانده شدند مورد اعتراض عامه ٔ مسلمین و ارباب نظر...