کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کراعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کراعی
لغتنامه دهخدا
کراعی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) پیراینده و فروشنده ٔ پایچه ٔ ستور و پایچه فروش . (ناظم الاطباء). فروشنده ٔ پایچه . (از اقرب الموارد). پاچه فروش . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
پایچه فروش
لغتنامه دهخدا
پایچه فروش . [ چ َ / چ ِ ف ُ ] (نف مرکب ) کراعی . پاچه فروش .
-
جراحی
لغتنامه دهخدا
جراحی . [ ج َرْ را ] (اِخ ) محمدبن عبدالجبار، مکنی به ابوبکر. از روات ثقه و صدوق بود. او از پدر خویش استماع حدیث کرد وابوالحسن محمدبن محمد کراعی از وی روایت کند. وی بسال چهارصدو بیست و اندی درگذشت . (از لباب الانساب ).
-
قرینینی
لغتنامه دهخدا
قرینینی . [ ق َ ن َ نی ] (اِخ ) عبداﷲبن حسین بن احمد قریشی کیانی ، مکنی به ابوالقاسم . از محدثان و از مردم مرو است . وی از ابوغانم احمدبن علی بن حسین کراعی روایت شنیده و ابوالقاسم شیرازی حافظ از او روایت دارد. (الانساب سمعانی ).
-
طبسی
لغتنامه دهخدا
طبسی . [طَ ب َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن ابوجعفر طبسی ، مکنی به ابوالفضل . حافظ و صاحب تصانیف بسیار بوده . از حاکم ابوعبداﷲ حافظ و ابوطاهربن محمش زیادی و ابوالقاسم بن حبیب مفسر و ابوالحسن محمدبن قاسم فارسی و جز ایشان از اصحاب ابوالعباس اصم حدیث نوشته اس...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن السری . مکنی به ابوالفتوح و ابن الصلاح و ملقب بمجدالدین از فضلای یگانه و حکمای فرزانه بوده است و هم از خانواده ٔ اجلاء علماء است . اصل وی از همدان و مولد وی نیز همان سامان است و برخی گویند که در سمیساط متولد شده و ه...