کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کراب
معنی
(کِ) [ ع . ] (مص ل .) بار بستن بر ستور.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کراب
لغتنامه دهخدا
کراب . [ ک َ / ک ِ ] (ع مص ) نزدیک شدن با هم . (از منتهی الارب ). مقاربه . (از اقرب الموارد). || مُکارَبة. رجوع به مکاربة شود.
-
کراب
لغتنامه دهخدا
کراب . [ ک َرْرا ] (ع اِ) کس . ما بالدّار کراب ٌ؛ نیست در خانه کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
کراب
لغتنامه دهخدا
کراب . [ ک ِ ] (ع اِ)ج ِ کَربة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به کربة شود. || ج ِ کَرَبة. (ناظم الاطباء). رجوع به کربة شود.
-
کراب
لغتنامه دهخدا
کراب . [ ک ِ ] (ع مص ) بار کردن ناقه را. (از منتهی الارب ). بار بستن بر ستور. (فرهنگ فارسی معین ). کَرب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : جایی همی بینم خراب اندر میان او سحاب آتش زده گاه کراب از قوت برق و هطل . لامعی (از فرهنگ فارسی مع...
-
کراب
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (مص ل .) بار بستن بر ستور.
-
جستوجو در متن
-
کربة
لغتنامه دهخدا
کربة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) جای رفتن آب در وادی و آب راهه ٔ آن . ج ، کِراب . || و فی المثل :الکراب علی البقر و یقال الکلاب علی البقر؛ یضرب فی تخلیة المرء و صناعته و معناه خل المرء و صناعته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به کراب شود.
-
شاره
لغتنامه دهخدا
شاره . [ رَ ] (اِخ ) (کوه ...) در شمال غربی سبزوار آخر بلوک کراب است . (تاریخ بیهق ، شرح و توضیحات بهمنیار ص 338).
-
بنیق
لغتنامه دهخدا
بنیق . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کراب است که در بخش خوسف شهرستان سبزوار واقع است و 376 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
دلبر
لغتنامه دهخدا
دلبر. [ دِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کراب ، بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. سکنه ٔ آن 796 تن . آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات وبنشن و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کرب
لغتنامه دهخدا
کرب . [ ک َ ] (ع مص ) دشوار و سخت گردیدن غم برکسی و اندوهگین کردن او را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بی آرام کردن اندوه کسی را. (غیاث اللغات ). اندوهگین کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ترجمان جرجانی ). غمگین کردن . (تاج المصادر بیهقی ) ...
-
نوده سرسره
لغتنامه دهخدا
نوده سرسره . [ ن َ دِ هَِ س ُ س ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کراب بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار، در 36 هزارگزی شمال غربی سبزوار بر سر راه سبزوار به نقاب در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 729 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات ، محصولش میوه ها و غلات ، شغل م...
-
شاره
لغتنامه دهخدا
شاره . [ رَ ] (اِخ ) دیهی است از دهستان کراب . بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار واقع در 37500 گزی شمال باختری سبزوار و چهارهزارگزی باختر جاده ٔ عمومی خسروگرد به نقاب . موقع طبیعی آن دامنه و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 662 تن است . از آب چشمه مشروب میشود...
-
قز
لغتنامه دهخدا
قز. [ ق ِ ] (اِخ )دهی از دهستان کراب بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار واقع در 20 هزارگزی شمال باختری سبزوار و 10 هزارگزی خاورجاده ٔ عمومی سبزوار به نقاب . موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 1045 تن میباشد. محصول آن غلات . شغل اهالی زراع...
-
بالش آباد
لغتنامه دهخدا
بالش آباد. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کراب بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار که در 37 هزار و پانصد گزی شمال باختری شهرستان سبزوار واقع است . ناحیه ایست سردسیر و دارای 662 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و بن شن و پنبه و...