کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کذا
/kazā/
معنی
چنین؛ همچنین؛ چنین است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
sic
-
جستوجوی دقیق
-
کذا
لغتنامه دهخدا
کذا. [ ک َ ] (ع از مبهمات یا حرف ) چنین . یقال فعلت کذا و کذا. (منتهی الارب ). کلمه ای است مرکب از «ک » تشبیه و «ذا» اشاره بمعنی مثل این و چنین .(از ناظم الاطباء). و صاحب منتهی الارب در ذیل معانی حروف آرد: کذا بر سه وجه آید: 1 - دو کلمه و باقی براصل ...
-
کذا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] kazā چنین؛ همچنین؛ چنین است.
-
کذا
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ ع . ] (ق .) این چنین ، چنین .
-
جستوجو در متن
-
راب
لغتنامه دهخدا
راب . (ع اِ) اندازه . قدر. راب کذا؛ ای قدر کذا. (المنجد) (ناظم الاطباء).
-
ظلول
لغتنامه دهخدا
ظلول . [ ظُ ] (ع مص ) ظَل ّ. روز گذاشتن . همه روز کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ): ظَل َّ نهاره یفعل کذا؛ یعنی تمام روز چنین میکند، و کذا ظَل َّ لیله یفعل کذا.
-
پخن
لغتنامه دهخدا
پخن . [ پ َ خ َ ] (اِ) بانگ . (فرهنگ اسدی ). آواز. || بانگ یخ بود [ کذا ] . عسجدی گوید (کذا) : من زارتر گریم همانا که اوخاموش گرید زار و من با پخن (کذا).(فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ).
-
تسلم
لغتنامه دهخدا
تسلم . [ ت َ ل َ ] (ع اِ) کلمه ای است که همیشه مضاف «ذی » واقع شود و معنی آن «به سلامت » می باشد، یقال اذهب بذی تسلم اذهبا بذی تسلمان و اذهبوا بذی تسلمون ؛ یعنی بروید به سلامت . و لا بذی تسلم ماکان کذا و کذا و در مثنی لا بذی تسلمان و در جمع لا بذی تس...
-
کذائی
لغتنامه دهخدا
کذائی .[ ک َ ] (ص نسبی ) کذایی . رجوع به کذایی و کذا شود.
-
جفا کلان
لغتنامه دهخدا
جفا کلان . [ ] (اِخ ) از دهات کرمانشهان و نزدیک به طاق وسطام (کذا) است . (مرآت البلدان ).
-
طاطوف
لغتنامه دهخدا
طاطوف . (ص ) زن پیر و گنده باشد. (کذا فی التحفة). رجوع به تلاتوف شود.
-
افرازپا
لغتنامه دهخدا
افرازپا. [ اَ ] (اِ مرکب ) هر چه در قدم پوشند. کذا فی العلمی . (مؤید).
-
ظاهرالمذهب
لغتنامه دهخدا
ظاهرالمذهب . [ هَِ رُل ْ م َ هََ ] (ع اِ مرکب ) ظاهرالروایة. مراد از این دو آن چیزی است که در جامعالکبیر و جامعالصغیر و سیرالکبیر است و مراد از غیر ظاهر المذهب و الروایة، جرمانیات [ کذا و شاید جرجانیات ] و کیسانیات و هارونیات است . کذا فی الجرجانی . ...
-
سپیده دم
لغتنامه دهخدا
سپیده دم . [ س َ / س ِ دَ / دِ دُ ] (اِ مرکب ) سرخ مرد [ کذا ] را گویند و آن گیاهی است شبیه به بستان افروز و ساقش سفید می باشد. (برهان ). جنسی از سبزه های مأکول که آن را سرخ مرد (کذا) گویند. (شرفنامه ).
-
انتحام
لغتنامه دهخدا
انتحام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آهنگ کردن و دل نهادن بر چیزی ، یقال انتحمت علی کذا و کذا اذا اعتزمت علیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اعتزام . (از اقرب الموارد).