کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کدیور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کدیور
/kadivar/
معنی
۱. برزگر؛ کشاورز؛ دهقان.
۲. = کدخدا
۳. صاحبخانه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دهبان، دهدار، کدخدا
۲. برزگر، رنجبر، زارع
۳. رئیس، ریشسفید
دیکشنری
chief, elder, landlord, magnate, patriarch, proprietor
-
جستوجوی دقیق
-
کدیور
لغتنامه دهخدا
کدیور. [ ک َ دی وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کدخدای خانه . صاحب خانه . صاحب سرای . (برهان ). بمعنی کدخدا و صاحب خانه زیراکه کد بمعنی خانه و رو بمعنی صاحب است مانند تاجور.(آنندراج ). صاحب و مالک خانه و سرا. (ناظم الاطباء).هر کس که او را خانه ای باشد کدیور...
-
کدیور
فرهنگ نامها
(تلفظ: kadivar) (در قدیم) صاحب خانه ؛ مالک خانه ؛ کدخدا ؛ کشاورز ، زارع ؛ باغبان ؛ (در متون مانوی پارتی) به معنی دنیادار و جهاندار آماده .
-
کدیور
واژگان مترادف و متضاد
۱. دهبان، دهدار، کدخدا ۲. برزگر، رنجبر، زارع ۳. رئیس، ریشسفید
-
کدیور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kadivar ۱. برزگر؛ کشاورز؛ دهقان.۲. = کدخدا۳. صاحبخانه.
-
کدیور
فرهنگ فارسی معین
(کَ وَ) (ص مر.) 1 - کدخدای خانه . 2 - کشاورز، بزرگر. 3 - ریش سفید قوم .
-
کدیور
دیکشنری فارسی به عربی
نائب
-
کدیور
واژهنامه آزاد
ریش سفید قوم
-
جستوجو در متن
-
دهخدا
واژگان مترادف و متضاد
دهبان، دهدار، کدخدا، کدیور
-
خدیور
واژگان مترادف و متضاد
۱. کدیور، ۲. شاه سلطان، پادشاه، ۳. شاهزاده ۴. وزیر، امیر ۵. بزرگ قوم
-
alderman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلدرمن، کدیور، نام مستخدمین شهرداری، عضو انجمن شهر، نام قضات، کد خدا، هيئت عضو قانون گذاری یك شر
-
داسگاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹داسغاله، داسکاله، داستگاله، داسگله، دستگاله، دستغاله، داسخاله، داستخاله› [قدیمی] dāsgāle داس کوچک؛ علفبر: ◻︎ چون درآمد آن کدیور مرد زفت / بیل هشت و داسگاله برگرفت (رودکی: ۵۳۴).
-
aldermen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلدرمن، کدیور، نام مستخدمین شهرداری، عضو انجمن شهر، نام قضات، کد خدا، هيئت عضو قانون گذاری یك شر
-
کدخدا
واژگان مترادف و متضاد
۱. دهبان، دهخدا، دهدار، کدیور ۲. پیشکار، مباشر ۳. صاحبخانه ۴. شوهر، مرد، همسر ۵. ریشسفید ۶. رئیس، متصدی ≠ کدبانو
-
خدیور
لغتنامه دهخدا
خدیور. [ خ ِ وَ ] (اِ) پادشاه . (برهان قاطع). || وزیر. || خداوندگار. || بزرگ . || یگانه ٔ عصر. (برهان قاطع). || شاهزاده . || شخص مسن محترم . (ناظم الاطباء). کدیور.