کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کدکد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کدکد
لغتنامه دهخدا
کدکد. [ ک َ ک َ ] (اِ صوت ) کلمه ای که بز را بدان نوازند. (فرهنگ فارسی معین ) : زانکه دیریست تا مثل زده اندنشود بز به کدکدی فربه .ابن یمین (از فرهنگ فارسی معین ).
-
کدکد
لغتنامه دهخدا
کدکد. [ ک ُ ک ُ ] (اِ) ورمی است صلب که اندر پلک تولد کند و بدان ماند که دملی خواهد بود یا هست و عامه آن را کُدکُد گویند و دمل نیز گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (از بحرالجواهر).
-
جستوجو در متن
-
کدکدة
لغتنامه دهخدا
کدکدة. [ ک َ ک َ دَ ] (ع مص ) از حد درگذشتن در ضحک . (منتهی الارب ). افراط کردن در خنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کِدکاد. رجوع به کدکاد شود. || زدن صیقل گر مصقله را بر شمشیر. (منتهی الارب ). زدن آلت زنگ زدودن و مصقل را برشمشیر. (ناظم الاطبا...