کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کدر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کدر
/kadar/
معنی
۱. تیره شدن.
۲. تیرگی.
۳. تاریکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیجلا، بیرونق، بیفروغ، بینور، تار، تیره
۲. دلآزرده، رنجیده، مکدر ≠ روشن، شفاف
دیکشنری
blur, cloudy, dusty, lackluster, matte, muddy, obscure, opaque
-
جستوجوی دقیق
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ ] (ع مص ) ریختن آب را. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) .
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ / ک ُ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک مدینه . (از منتهی الارب ). و میان آن و مدینه 8 برید (96 میل ) است . (از معجم البلدان ).
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دَ ] (اِ) رستنی باشد بسیار خوشبوی و آن را کادی گویند. شراب آن حصبه و جدری را نافع است تا به حدی که کسی را که آبله بیرون می آید قدری شراب کادی بیاشامد اگر عدد آن پنج باشد به شش نرسد. (برهان ) (آنندراج ). و آن را به هندی کیورا گویند که گلی ا...
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دَ ] (ع اِ) ج ِ کَدَرَة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به کدرة شود.
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دَ ] (ع اِمص ) تیرگی هر چه باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دَ ] (ع مص ) کَدارَة. کدور. کُدرَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیره شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). نقیض صفا. (از اقرب الموارد). تیره گشتن و زایل شدن صفای چیزی . (از ناظم الاطباء). و منه خذ ما صفا و دع ماکدر...
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا گریوه بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. کوهستانی و سردسیر. سکنه 150 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دِ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ پاراب است . (حدود العالم چ ستوده ص 117). و رجوع به پاراب شود.
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دِ ] (ع ص ) تیره . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). تیره گون . (اقرب الموارد) : نام و القاب ملک با لقب و نام ملوک لعل با سنگ و صفا با کدرآمیخته اند. خاقانی .آن به گهر هم کدر وهم صفی هم محک و هم زر و هم صیرفی . نظامی .لباس سوسن خیلی ساده ز...
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک َ دُ ] (اِ) نامی که در طوالش به زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به زیرفون شود.
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَکدَر. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اکدر شود.
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک ُ دُ / ک ُ دُرر ] (ع ص ) خر درشت ستبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
کدر
لغتنامه دهخدا
کدر. [ ک ُ دُرر ] (ع ص ) جوان فربه گرداندام سخت و توانا استوارخلقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوان گرداندام و سخت . (اقرب الموارد).
-
کدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیجلا، بیرونق، بیفروغ، بینور، تار، تیره ۲. دلآزرده، رنجیده، مکدر ≠ روشن، شفاف
-
opacus
کدر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تکه یا برگه یا لایۀ گستردهای از ابر، که بخش بیشتری از آن چنان کدر است که خورشید یا ماه از پشت آن پیدا نیست؛ این اصطلاح همراه با ابرهای فرازکومهای و فرازپوشنی و پوشنکومهای و پوشنی میآید