کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کدبانو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کدبانو
/kadbānu/
معنی
۱. زن خانهدار؛ بانوی خانه.
۲. زنی که کارهای خانه را با نظموترتیب اداره میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بانو، بیبی، خاتون، خانم، خانهدار
۲. زن، زوجه، همسر
۳. صرفهجو، مقتصد ≠ کدخدا
دیکشنری
homemaker, housewife, mistress
-
جستوجوی دقیق
-
کدبانو
لغتنامه دهخدا
کدبانو. [ ک َ ] (اِ مرکب ) بی بی و خاتون و بزرگ خانه را گویند چه کد بمعنی خانه و بانو بمعنی بی بی و خاتون باشد. (برهان ) (آنندراج ). بانوی بزرگ خانه و سرای . (از انجمن آرای ناصری ). خانم . مَهیرَه . (زمخشری ) (دهار). بانوی خانه . خدیش . (یادداشت مؤل...
-
کدبانو
واژگان مترادف و متضاد
۱. بانو، بیبی، خاتون، خانم، خانهدار ۲. زن، زوجه، همسر ۳. صرفهجو، مقتصد ≠ کدخدا
-
کدبانو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: katakbānōy] kadbānu ۱. زن خانهدار؛ بانوی خانه.۲. زنی که کارهای خانه را با نظموترتیب اداره میکند.
-
کدبانو
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (ص مر.) بانوی منزل ، زن خانه دار.
-
کدبانو
دیکشنری فارسی به عربی
ربة البيت , رييسة , سيدة , عشيقة
-
واژههای مشابه
-
کدبانو شدن
لغتنامه دهخدا
کدبانو شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عَون . تعوین . (تاج المصادر بیهقی ). مراد ازکدبانو، عوان یعنی زن غیر باکره یا میانه سال است . (یادداشت مؤلف ): التعوین ؛ کدبانو شدن زن . (زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
کیوِنو
لهجه و گویش بختیاری
keyvenu کدبانو.
-
ناییریکا
واژهنامه آزاد
کدبانو، باسلیقه
-
کیوانو
لغتنامه دهخدا
کیوانو. [ ک َی ْ / ک ِی ْ ] (اِ مرکب ) کدبانو. لهجه ای در کدبانو. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
شلخته
لهجه و گویش تهرانی
بی بندوبار ،بینظم(خانم شلخته در مقابل کدبانو)
-
خاتون
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) 1 - بانوی بزرگ زاده . 2 - کدبانو، بی بی .
-
mistress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معشوقه، دلبر، خانم، بانو، یار، کدبانو
-
عشيقة
دیکشنری عربی به فارسی
بانو , خانم , کدبانو , معشوقه , دلبر , يار