کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کخ
/kax/
معنی
صورت یا پیکر زشت و ترسناک که برای ترساندن کودکان درست میکردند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک َ] (اِخ ) نام شهری است . (برهان ) (از ناظم الاطباء).
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک َخ خ ] (ع مص ) خرخر کردن در خواب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کخیخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به کخیخ شود.
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک ِ ] (اِ) لفظی است که بجهت نفرت فرمودن اطفال از چیزی که نخواهند به ایشان بدهند یا خواهند از ایشان پس بگیرند گویند. (برهان ). در آذربایجان چون خواهند اطفال را از طعامی مضر منع کنند گویند کِخ است . (صحاح الفرس ). گاهی این لفظ را بجهت نفرت طفلان...
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک ِ ] (ص ) تلخ و بی مزه باشد. (برهان ). مزه تلخ . (غیاث اللغات ).
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک ُ ] (اِ) کرم را گویند چه هرگاه گویند که به فلانه چیز کخ افتاده است مراد آن باشد که کرم افتاده است . (برهان ). کرم که در میوه و غیره می افتد. (غیاث اللغات ). در لهجه ٔ خراسانیان کرم باشد که در سیب و دیگر میوه ها افتد.- در چیزی کخ افتادن ؛ کر...
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک ُ ] (اِ) گیاهی باشد که از درون آب روید و از آن حصیر بافند و در خراسان انگور و خربزه بدان آویزند. (برهان ). گیاهی که از میان آب برویدو از آن حصیر ببافند و آن را دخ و دوخ و لخ و لوخ نیز گویند و چون از گیاه صورت زشتی بجهت ترسانیدن اطفال سازند آ...
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک ُ ] (اِخ ) رُبِرت کخ (1843 - 1910 م .) پزشک و میکرب شناس شهیر آلمانی است . کشف باسیل بیماری سل از افتخارات اوست .
-
کخ
لغتنامه دهخدا
کخ . [ ک ُ / ک َ / ک ِ ] (اِ) صورتی باشد زشت که کودکان را بدان ترسانند. (فرهنگ اسدی ). هر صورت مهیب و زشتی باشد که بسازند و اطفال را بدان ترسانند. (برهان ) (آنندراج ). صورت زشت باشد که طفلان را بدان ترسانند. (صحاح الفرس ) (غیاث اللغات ). صورت زشتی که...
-
کخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kax صورت یا پیکر زشت و ترسناک که برای ترساندن کودکان درست میکردند.
-
کخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کخکخ› kex تلخ؛ بدمزه. Δ بیشتر در موقعی که بخواهند چیزی را از دست کودک بگیرند که نخورد تلفظ میشود.
-
کخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kox ۱. کرم.۲. هر نوع حشرۀ ریز؛ حشره.
-
کخ
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) 1 - نام عام اکثر بندپایان (خصوصاً ردة حشرات و عنکبوتیان و هزارپایان و کرم ها). 2 - کرم .
-
کخ
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کُ یا کِ) (اِ.) لولو، بچه ترسان .
-
کخ
واژهنامه آزاد
برآمدگی پشت،قوز
-
کخ
واژهنامه آزاد
برآمدگی پشت، قوز