کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کجخُلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
dysthymic
کجخُلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی فرد دچار اختلال کجخُلقی
-
واژههای مشابه
-
کج خلق
لغتنامه دهخدا
کج خلق . [ ک َ خ ُ ] (ص مرکب ) بدخو. بدسرشت . (آنندراج ). بدخلق . زشتخوی . متغیر. (ناظم الاطباء). تند. ترشخو. تندخو. بداخلاق . (یادداشت مؤلف ).
-
کج خلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] kajxolq بدخلق؛ بدخو.
-
کج خلق
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ)(ص مر.)بدخوی ، بداخلاق .
-
کج خلق
دیکشنری فارسی به عربی
حاد الطبع , سرطان بحري , عصبي , کييب , مشاکس , مضجر
-
خلق
واژگان مترادف و متضاد
اخلاق، اوقات، خاصه، خصلت، خو، داب، سجیه، شیمه، طبع، طبیعت، طینت، عادت، عریکه، مزاج، مشرب، منش
-
خلق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آفریدن، آفریده، آفرینش، ابداع، احداث، انشاد، ایجاد، تناسل، تولید، خلقت، کون، مخلوق ۲. توده، عامه، عوام ۳. امت، قوم، مردم، ملت ۴. مخلوق ۵. غیرسید ≠ سید ۶. آدمی، انسان ۷. آدمیان، انسانها ۸. هیکل، شمایل ۹. عالم مادی ۱۰. شهروند، ت
-
خلق
واژگان مترادف و متضاد
پوسیده، ژنده، فرسوده، کهنه، مندرس ≠ نو
-
خلق
فرهنگ واژههای سره
آفرینش، مردم، نو آور
-
mood 1
خُلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] حالت هیجانی کوتاه یا درازمدت که بر طرز فکر و دیدگاه و اعمال فرد تأثیر میگذارد
-
خلق
فرهنگ فارسی معین
(خَ لِ) [ ع . ] (ص .) نیکخوی ، خوش - خوی .
-
خلق
فرهنگ فارسی معین
(خُ) [ ع . ] (اِ.) خوی ، عادت ، ج . اخلاق .
-
خلق
فرهنگ فارسی معین
(خَ لَ) [ ع . ] (ص .) کهنه ، ژنده . ج . خلقان .
-
خلق
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آفریدن . 2 - (اِمص .) آفرینش .3 - (اِ.)آفریده ، مخلوق .4 - مردم ، انسان .