کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کجین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کجین
/kajin/
معنی
۱. جامهای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد.
۲. برگستوان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کجین
لغتنامه دهخدا
کجین . [ ک َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کج . هر چیز که از کج ساخته باشند. (ناظم الاطباء). از کژ (کج ) که ابریشم فرومایه است . || بر گستوانی باشد که درون آن بجای پنبه ابریشم کج آغنده باشند و در روز جنگ پوشند و اسب را نیز پوشانند. (برهان ). کجیم . (از آن...
-
کجین
لغتنامه دهخدا
کجین . [ ک ِ] (اِ) آرد و روغن را گویند. (برهان ). آرد و روغن که حلوای بی شیرینی است . (یادداشت مؤلف ) : بر ابرش خوشرو مزعفربستیم کجین آرد و روغن .بسحاق اطعمه (از فرهنگ جهانگیری ج 1 ص 715).
-
کجین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کجینه، کژین، کجیم، کژیم› [قدیمی] kajin ۱. جامهای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد.۲. برگستوان.
-
جستوجو در متن
-
کجیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kajim =کجین
-
کژین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kažin = کجین
-
کژیم
لغتنامه دهخدا
کژیم . [ ک َ ] (اِ) کجیم . کژی . کجین .به معنی برگستوان باشد و آن پوششی است که درون آن رابجای پنبه ابریشم کژ پر کنند و بخیه زنند و در روزهای جنگ پوشند و بر اسب هم پوشانند. (برهان ). کجیم است که پوشند و بر اسب نیز کشند و برگستوان گویند. کجین . کژین . ...
-
کجیم
فرهنگ فارسی معین
(کَ جِ) (اِ.) کجین ، جامة جنگی که در آن کج یا ابریشم به کار رفته باشد.
-
کجینه
لغتنامه دهخدا
کجینه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) کجین .منسوب به کج . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کج و کجین در معنی پوشش و برگستوان شود. || جامه ٔ کهنه . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کجینه فروش شود.
-
کزین
لغتنامه دهخدا
کزین . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کز. کجین . کژین . هرچیز ساخته شده ازابریشم خام . (ناظم الاطباء). رجوع به کژ و قز شود.
-
بکسة
لغتنامه دهخدا
بکسة. [ ب ُ س َ ] (ع اِ) شش خنج کجین و آن را کجة هم گویند و هی خزفة یدورها الصبی کأنها کرة یتقامر بها. (منتهی الارب ). شش خنج کجین و آن راکجه هم گویند. (آنندراج ). گویی که کودکان از پارچه درست میکنند و بدان بازی مینمایند و آن را کجة نیز گویند. || پا...
-
کجیم
لغتنامه دهخدا
کجیم . [ک َ ] (اِ) قژاگند. کژاغند. کژیم . کجین . (آنندراج ). برگستوان را گویند و آن پوششی باشد که در روز جنگ پوشند و بر اسب نیز پوشانند. (برهان ). جامه ای است که درون آنرا به پیله ٔ ابریشم خام آگنند و پر کنند و در روز جنگ پوشند که حفظ تن از ضرب تیغ و...
-
کژین
لغتنامه دهخدا
کژین . [ ک َ ] (ص نسبی ) (از: کژ = کج ، ابریشم کم بها+ین ، پسوند نسبت ) کجین . از کژ. از نوع فرومایه ٔ ابریشم : رخوتی که بودند ابریشمین چه از پنبه و از کتان و کژین . نظام قاری (دیوان البسه ص 174).چو خاتونیی بود ابریشمین چو چتری و فوتک کلی و کژین . نظ...
-
شش خنج
لغتنامه دهخدا
شش خنج . [ ش َ / ش ِ خ َ ] (اِ مرکب ) شلوار و ازار. (ناظم الاطباء). || گردکانی که درون آن را خالی کرده پر از سرب کنند و بدان قماربازی نمایند. (ناظم الاطباء) (برهان ). بازیی است و آن چنان باشد که اندرون گردکان را از مغز خالی کنند و از سرب گداخته پرکنن...
-
وشینه
لغتنامه دهخدا
وشینه . [ وَ ن َ / ن ِ ] (اِ) جوشن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). جوشن که در جنگها پوشند. (آنندراج ) (انجمن آرا). نام سلاحی است که آن را جوشن گویند. (برهان ) : تیر را از وشینه بگذاری همچو خیاط سوزن از وشنی .و این بیت دلالت کند که وشینه از جنس ...