کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کجری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کجری
لغتنامه دهخدا
کجری . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی خراطین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کرمهای سرخ که در زمین نمناک بهم رسد. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل خراطین ).
-
کجری
لغتنامه دهخدا
کجری . [ ک ِ ] (اِ) طعامی بوده است ، شاید بورانی اسفناج یا چیزی مانند آن . (یادداشت مؤلف ) : بنابراین در ایام طوی هرگاه خواجه پیر احمد بر سرآش می نمودجهت خواجه احمد داود (که رنگ سبز داشت ) کجری می فرستاد و اگر خواجه احمد بترتیب آش قیام می نمود جهت خ...
-
جستوجو در متن
-
kojiri
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کجری
-
کچری
لغتنامه دهخدا
کچری . [ ک ِ ] (هندی ، اِ) طعامی است مرکب از برنج و ماش و روغن و بیشتر در هندوستان پزند. (برهان ). خورشی که هندیان از برنج و ماش و روغن کنند و این لغت نیز هندی است و اصلش کچری به کاف مخلوط با هاست . (از آنندراج ).- کچری ماش ؛ خوراکی است و طرز تهیه ٔ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) داود نظام الدین (امیر...). خوندمیر در دستورالوزراء ص 352 و 353 آرد: در شهور سنه ٔ تسععشر و ثمانمائه (819 هَ . ق .) بسعی میرزا بایسنغر بر مسند وزارت نشست و میان بخدمت صاحب تاج و سریر و کمر بعداوت سید فخرالدین وزیر بربست و بعد ا...