کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کثیف طبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دروا
لغتنامه دهخدا
دروا. [ دَرْ ] (ص مرکب ) دروای . سرگشته و سرگردان و حیران . (برهان ) (از جهانگیری ). سراسیمه . متحیر. (ناظم الاطباء). درهوای باشد از حیرت و سرگشتگی . (از صحاح الفرس ). معلق . در میان هوا. میان فضا. اندروا. اندروای . (یادداشت مرحوم دهخدا). مضطرب . شیف...
-
چرب
لغتنامه دهخدا
چرب . [ چ َ ] (ص ) آلوده به روغن و چربی . چرب شدن چیزی از روغن و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). دسم و روغنی و لزج و باچسب و صاف . (ناظم الاطباء). روغنین . روغن دار. مقابل خشک ، که بمعنی کم روغن و روغن ندیده باشد. باروغن .پرروغن : طعام چرب . خورش...
-
استفراغ
لغتنامه دهخدا
استفراغ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آغاز کردن کاری و سخنی را. || کشتن بچه ٔ نخستین شتر و گوسپند را. || توانائی خود در کاری بذل کردن . (منتهی الارب ). همه ٔ توانائی خویشتن کار بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || فراغت خواستن . (غیاث ). || (اصطلاح طب ) خ...
-
سودا
لغتنامه دهخدا
سودا. [ س َ ] (ع ص ) سیاه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).- سودا بر سر زدن ؛ مرادف زیر کردن سیاهی . (آنندراج ) : نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم در حریم غنچه زد چون لاله سودا بر سرم . صائب (از آنندراج ).رجوع به سوداء شود. || (اِ) خرید و فروخت ....
-
اخوان الصفا
لغتنامه دهخدا
اخوان الصفا. [ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند [ از ایرانیان ] . نام این جمعیت «اخوان الصفا» و مرام اصلی یا اساسنامه ٔ آنها این بود که می...
-
نرم
لغتنامه دهخدا
نرم . [ ن َ ] (ص ) هندی باستان : نمرا (مطیع، منقاد)، اوستا: نمره واخش (؟) ، پهلوی : نرم (نرم ، لطیف )، افغانی و بلوچی ووخی : نرم ، کردی : نرم ، نرم ، زازا: نمر . جسمی که به هنگام لمس و تماس لطیف وملایم نماید. ضد سخت . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). جس...
-
خاستن
لغتنامه دهخدا
خاستن . [ ت َ ] (مص )بهمرسیدن . پیدا شدن . (آنندراج ). بعمل آمدن . حاصل شدن . ظهور کردن . مصدر دیگر آن خیزیدن است : بخیزد یکی تندگرد از میان که روی اندر آن گرد گردد نغام .رودکی .هر آن کینه کز دل بود خاسته نبیندش هرگز کسی کاسته . ابوشکور بلخی .ز دیدار...
-
درشت
لغتنامه دهخدا
درشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل . (منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس .جاسی ٔ. جحنش . جرعب . جشیب . جلحمد. جِلَّوذ. خَشِب . ...
-
پاک
لغتنامه دهخدا
پاک . (ص ) طاهر. طاهرة. طهور. نمازی . طیّب . طیّبة. نقی ّ. نقیّة. زَکی . بی آلایش .مُطیَّب . مُطَهّر. مُنَقّح . پاکیزه . نظیف . نظیفة. مهذّب . مهذّبة. نزه . نَزهة. نزیه . نزیهة: مُنَزّه . مقابل : پلید. ناپاک . شوخ . شوخگن . نجس . رجس : بگویش که من نا...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جرجانی (سید...) بن حسن بن محمدبن محمودبن احمد حسینی مکنی به ابوابراهیم و ابوالفضائل و ملقب به زین الدین (یا شرف الدین ). در نامه ٔ دانشوران آمده : سید اسماعیل بن حسن بن محمدبن محمودبن احمد الحسینی الجرجانی . از افاضل و اجلاء ا...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...