کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کثیر الاضلاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کثیر الاضلاع
/kasirol'azlā'/
معنی
= چندضلعی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کثیر الاضلاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ریاضی) kasirol'azlā' = چندضلعی
-
واژههای مشابه
-
کثير
دیکشنری عربی به فارسی
بسيار , زياد , خيلي , چندين , بسا , گروه , بسياري , فراوان , فراواني , کفايت , بمقدار فراوان
-
کثير
دیکشنری عربی به فارسی
زياد , بسيار , خيلي بزرگ , کاملا رشد کرده , عالي , عالي مقام , تقريبا , بفراواني دور , بسي
-
کَثِيرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار زياد (منظور از کلمه کثير در قرآن از عدد هشتاد (در عبارت "لقد نصرکم الله في مواطن کثيرة و عدد مواطني که خداي تعالي مسلمين را (در جنگ ها )ياري نمود طبق روايتي از امام هادي هشتاد مورد بوده است )تا عددي است که از شمار بيرون باشد ، و انتها نداشته ب...
-
کثیر الانتشار
فرهنگ واژههای سره
پرشمارگان
-
ابن کثیر
لغتنامه دهخدا
ابن کثیر. [ اِ ن ُ ک َ ] (اِخ ) عبداﷲبن کثیر، مکنی به ابوسعید و یا ابوبکر. یکی از قراء سبعه از قراء مکه در طبقه ٔ دویم . از موالی عمروبن علقمة الکنانی و او از ابناء فارس یمن است که کسری برای طرد حبشه با کشتی به یمن فرستاد. وفات او به سال 120 هَ .ق .ب...
-
ابن کثیر
لغتنامه دهخدا
ابن کثیر. [ اِ ن ُ ک َ ] (اِخ ) محمدبن کثیر الفرغانی ، ملقب به حاسب ، از مردم صغد. منجم فاضل ایرانی و مقدم در صناعت خویش ، معاصر مأمون عباسی . او بامر خلیفه در تصحیح زیج بطلمیوس مشارکت داشت . او راست : کتاب الفصول . کتاب اختیارالمجسطی . کتاب عمل الر...
-
ابن کثیر
لغتنامه دهخدا
ابن کثیر. [ اِ ن ُ ک َ] (اِخ ) عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن کثیر قرشی بُصروی شافعی . از پیروان ابن تیمیه . مولد او در سال 701 هَ .ق . به دمشق و وفات به 774 بوده است . در دمشق کسب علم و استماع حدیث کرده و در 748 بمسجد ام صالح و سپس در اشرفیه درس گفت...
-
آل کثیر
لغتنامه دهخدا
آل کثیر. [ ل ِ ک َ ] (اِخ ) نام قبیله ای بخوزستان مرکب از سه هزار خانوار در غرب و جنوب رود دزفول که در سیاه چادرها منزل دارند و در قریه ٔ قومات نیز نزدیک سیصد خانوار از این قبیله ساکن است و این قبیله به تیره های سعد و عنافجه و ضیاغمه و جز آن منشعب می...
-
قصر کثیر
لغتنامه دهخدا
قصر کثیر. [ ق َ رِ ک َ ] (اِخ ) در نواحی دینور قرار دارد. (معجم البلدان ).
-
ام کثیر
لغتنامه دهخدا
ام کثیر. [ اُم ْ م ِ ک َ ] (اِخ ) دختر زید انصاری . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 270 شود.
-
ام کثیر
لغتنامه دهخدا
ام کثیر. [ اُم ْ م ِ ک َ ] (ع اِ مرکب ) رخمه . کرکس . (از المرصع).
-
کثير العصير
دیکشنری عربی به فارسی
ابدار , شيره دار , شاداب , پر اب , باراني
-
کثير الکلام
دیکشنری عربی به فارسی
بسگوي , پرگو , پرحرف , وراج , پرچانه