کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کثه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کثه
لغتنامه دهخدا
کثه . [ ک َ / ک ُ ث َ ] (اِخ ) کثة. نام شهر حومه ٔ یزد و اصل آن کُثوَة است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). صاحب حدودالعالم گوید: شهرکی است سردسیر با نعمت بسیار بر حد میان پارس و بیابان . در فارسنامه ٔ ابن البلخی جزء اعمال یزد آمده و نوشته است : ی...
-
واژههای مشابه
-
کثة
لغتنامه دهخدا
کثة. [ ک َ ث ث َ ] (ع ص ) مؤنث کَث ّ.(ناظم الاطباء): لحیة کثة؛ ریش انبوه . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به کث شود.
-
واژههای همآوا
-
کثح
لغتنامه دهخدا
کثح . [ک َ ] (ع مص ) آشکار کردن سرین خود را. || خاک افکندن باد بر کسی . (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بردن از مال چندانکه خواستن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || فراهم آوردن چیزی را. (آنندراج ) (از منته...
-
کسح
لغتنامه دهخدا
کسح . [ ک َ ] (ع اِمص ) عجز و درماندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عجز. (اقرب الموارد).
-
کسح
لغتنامه دهخدا
کسح . [ ک َ ] (ع مص ) روفتن خانه را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). روفتن خانه را و جاروب کردن . (ناظم الاطباء). || رندیدن و ربودن باد خاک را و روفتن زمین را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). روفتن باد خاک را از زمین . (از اقرب الموارد). || پاک...
-
کسح
لغتنامه دهخدا
کسح . [ ک َ س ِ ] (ع ص ) آنکه از وی اعانت خواهند و او اعانت نکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه از وی یاری خواهی و او ترا یاری نکند. (از اقرب الموارد).
-
کسح
لغتنامه دهخدا
کسح . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کُسحان . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ج ِ اکسح . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
کثوی
لغتنامه دهخدا
کثوی . [ ک َث ْ ث َ ] (ص نسبی ) منسوب است به کثه که از قراء بخاراست . (الانساب سمعانی ). کَثَّه از قراء بخارا و نسبت به آن کَثَّوی ّ است و ابواحمد کثوی که ابوبکر القفال الشائی روایت دارد به آنجامنسوب است . (از معجم البلدان ). رجوع به کَثّی شود.
-
کثی
لغتنامه دهخدا
کثی . [ ک َث ْ ثی ] (ص نسبی ) منسوب است به کثه از قراء بخارا. (الانساب سمعانی ). رجوع به کَثَّوی شود.
-
کث
لغتنامه دهخدا
کث . [ ک َث ث ] (ع ص ) انبوه و درهم پیوسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال رجل کث اللحیة؛ مرد انبوه ریش . || مرد دراز و انبوه و کوتاه و پیچان ریش . رجل کث . ج ، کِثاث . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کَثَّة شود. || ستبر و کلفت . (ناظ...
-
میبد
لغتنامه دهخدا
میبد. [ م ِ ب ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد است ، واقع در کنار راه میبد به اردکان با 3798 تن جمعیت است . آب آن از قنات تأمین می شود و راه آن اتومبیلرو است . ادارات دولتی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). یزد و اعمال...