کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کثبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کثبة
لغتنامه دهخدا
کثبة. [ ک ُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
کثبة
لغتنامه دهخدا
کثبة. [ ک ُ ب َ ] (ع اِ) اندک از آب و شیر یا جرعه مانندی که در آوند باقی باشد، یا به اندازه ٔ پری کاسه از آب و شراب و اندکی از طعام و شراب و از خاک و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || یک دوشیدن از شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...
-
واژههای همآوا
-
کسبت
لغتنامه دهخدا
کسبت . [ ک ِ ب َ ] (اِ) تپنگو و یا غلافی که حجام و یا فصاد ابزارهای خود را در آن نگاه می دارد. (ناظم الاطباء). || قطعه ای از چرم که شخص سقا برکنار چپ خود آویزان کند و مشک آبرا به روی آن در دوش گیرد. (ناظم الاطباء).
-
کسبة
لغتنامه دهخدا
کسبة. [ ک َ ب َ] (ع اِ) از اعلام ماده سگان است . (منتهی الارب ). علم است مر ماده سگ و یا ماده گرگ را. (ناظم الاطباء).
-
کسبة
لغتنامه دهخدا
کسبة. [ ک َ س َ ب َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاسب . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). مردمان کاسب ورزنده . (ناظم الاطباء). پیشه وران . رجوع به کاسب شود.
-
کسبة
لغتنامه دهخدا
کسبة. [ ک ِ ب َ ] (ع مص ) ورزیدن . || (اِ) هیئت ورزیدن ، یقال فلان طیب الکسبة؛ ای الکسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوع و هیئت ورزیدن . || ورز و کسب . (ناظم الاطباء).
-
کَسَبَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
کسب کرد - به دست آورد (کلمه کسب به معناي جلب منفعت به وسيله سعي و عمل است ، با صنعت و يا حرفه و يا زراعت و امثال آن ، و اين کلمه در اصل به معناي به دست آوردن چيزهائي است که حوائج مادي زندگي را برآورد ، ولي بعدها به عنوان استعاره در مورد تمامي دستآورد...
-
جستوجو در متن
-
کثب
لغتنامه دهخدا
کثب . [ ک ُ ث َ ] (ع اِ) ج ِ کُثبَة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کثبة شود.
-
اکثاب
لغتنامه دهخدا
اکثاب . [ اِ ] (ع مص ) کثبه خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به کثبه شود. || نزدیک کسی رسیدن . گویند: اکثبه ، و اکثب له و اکثب منه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نزدیک آمدن . (ال...
-
غرق
لغتنامه دهخدا
غرق . [ غ َ ] (ع مص ) مأخوذ از غَرَق ، به معنی در آب فرورفتن . آب از سر گذشتن . فارسیان غرق به سکون ثانی به معنی در آب فرورفتن استعمال می کنند و در بعضی جاها قید از سر تا قدم نیز کرده اند.(از آنندراج ). مشهور و مستعمل به سکون راء است . (غیاث اللغات ...