کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کت کن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کت کن
معنی
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کت کن
لغتنامه دهخدا
کت کن . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و گرمسیر. با 240 تن سکنه . آب آن از نهر خسروآباد. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . صنایع دستی سیاه چادربافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
کت کن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
-
واژههای مشابه
-
کُت
لهجه و گویش بختیاری
kot 1. تکه، قطعه koti nun be mo>:تکهاىنان به من بده> ؛ 2. کت؛ 3. خم، دولاّ kot âvid>:خم شد> .
-
کَت
لهجه و گویش بختیاری
kat کمین gorva kat kerd>:گربه کمین کرد> .
-
کَت
لهجه و گویش تهرانی
کتف،شانه و دوش
-
کَت
لهجه و گویش تهرانی
بزرگ درشت
-
کُت
لهجه و گویش تهرانی
لانه مرغ
-
کَت
لهجه و گویش تهرانی
بال کبوتر
-
کِتْ کِتْ
لهجه و گویش گنابادی
ketket در گویش گنابادی یعنی خنده ی مکرر و مداوم
-
کت اسپست
لغتنامه دهخدا
کت اسپست . [ ک َ اِ پ ِ ] (اِخ ) قریه ای است فرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
کت بستن
لغتنامه دهخدا
کت بستن . [ ک َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) دستهای کسی را به بند از بالای بازو به پشت بستن . (از فرهنگ فارسی معین ). || مجازاً، مغلوب کردن . (مخصوصاً در مشاعره ) (فرهنگ فارسی معین ).
-
کت زدن
لغتنامه دهخدا
کت زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) پی زدن .کندن حلقه ای از پوست درخت با تبر. (از جنگل شناسی ج 1ص 304). یکی از گزندهایی که بوسیله ٔ چوپانان به جنگل می رسد کت زدن یا پی زدن درخت می باشد. چوپانان فقط از علف جنگل استفاده می کنند و علاقه مند هستند که بر پو...
-
کت سعدی
لغتنامه دهخدا
کت سعدی . [ ک َ ت ِ س َ ] (اِخ ) از قناتهای شیراز بوده است . رجوع به نزهةالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 115 شود.
-
کت سنگ
لغتنامه دهخدا
کت سنگ . [ ک َ س َ ] (اِخ ) قریه ای است چهار فرسخ میانه جنوب و مغرب آباده . (فارسنامه ٔ ناصری ).