کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتن
لغتنامه دهخدا
کتن . [ ک َ ت َ ] (ع مص ) آلوده شدن لب به دود و سیاهی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دود گرفتن . (از اقرب الموارد). || چرک گردیدن . (از ناظم الاطباء). چرک گرفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن به لبهای شتر اثر سبزی گیاه . (از ناظم الاطباء) (از...
-
کتن
لغتنامه دهخدا
کتن . [ ک َ ت َ ] (ع اِ) ریم و چرک . || خاک بن خرمابن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) دودگرفتگی خانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سیاهی گرفتن لب . یقال : کتنت محافل البعیر من اکل العشب ؛ اذا لزق به اثر خضرته . (منتهی ...
-
کتن
لغتنامه دهخدا
کتن . [ ک َ ت ِ ] (ع ص ) ریمناک . چرکین . ریمگین .- سقاء کتن ؛ مشک چرکین و ریمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
کتن
لغتنامه دهخدا
کتن . [ ک َ ت ِ / ک ِ ] (ع اِ) کاسه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قدح . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کدن
لغتنامه دهخدا
کدن . [ ک َ دَ ] (ع مص ) آلوده شدن لفج شتر. (از منتهی الارب ). سیاه شدن لب از چیزی که خورند. لغتی است در کتن . (از اقرب الموارد). رجوع به کتن شود. || چریده شدن شاخهای صلیان و باقی ماندن بیخ آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دودگرفتگی
لغتنامه دهخدا
دودگرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودگرفته . دودزده . دودآلودی . (ناظم الاطباء). دودگنی : کتن ؛ دودگرفتگی خانه . (منتهی الارب ). رجوع به دودآلود شود.
-
برچسبان
لغتنامه دهخدا
برچسبان . [ ب َ چ َ ] (نف مرکب ) ملتئم . باآرام و طمأنینه . مهربان .- برچسبان بودن ؛ التیام . مهربان بودن با یکدیگر. (یادداشت مؤلف ): ترفیه بالرفاء و البنین گفتن بوجه دعا در زناشوئی یعنی مجتمع و برچسبان و باآرام و طمأنینه باشند.- برچسبان شدن ؛ ک...
-
کتان
لغتنامه دهخدا
کتان . [ ک َت ْ تا / ک َ ] (ع اِ) نباتی است بقدر ذرعی ، ساق و برگش باریک و گلش لاجوردی است و پوست وی را همچون پنبه ریسند و جامه اش معتدل است در گرمی و سردی و خشکی و به اندام نچسبد و رافع حرارت و باعث تقلیل خوی است . (از منتهی الارب ). اعشی الف آن را ...