کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتله
لغتنامه دهخدا
کتله . [ ک ُ ت ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) لغت عامیانه بمعنی کوتوله . رجوع به کوتوله شود.
-
واژههای مشابه
-
کتلة
لغتنامه دهخدا
کتلة. [ ک َ ل َ ] (ع اِ) رجوع به کُتلَة در معنی پاره ای از گوشت شود.
-
کتلة
لغتنامه دهخدا
کتلة. [ ک ُ ل َ ] (ع اِ) یک لخت فراهم آورده از خرما و گل و لای وشلم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || پاره ای از گوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کَتلَه . ج ، کُتَل . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ا...
-
کتلة
دیکشنری عربی به فارسی
گرد کردن , جمع کردن , انباشتن , گرد امدن , متراکم شدن , جوش اتشفشاني , بنداوردن , انسداد , جعبه قرقره , اتحاد دو ياچند دسته بمنظور خاصي , بلوک , کنده , مانع ورادع , قطعه , بستن , مسدود کردن , مانع شدن از , بازداشتن , قالب کردن , توده , قلنبه , تکه بز...
-
کتله کمر
لغتنامه دهخدا
کتله کمر. [ ک َ ت َ ل َ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. کوهستانی و معتدل سکنه 222تن . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول آنجا غلات و حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کتله گردن
لغتنامه دهخدا
کتله گردن . [ ک َ ت َ ل َ گ َ دَ ] (اِخ ) دهی است در ناحیه ٔ نائیج کوه بخش نور مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 149).
-
کتلة جليدية
دیکشنری عربی به فارسی
يخ رود , برف رود , توده يخ غلتان , رودخانه يخ , يخچال طبيعي
-
کتله خور
واژهنامه آزاد
تپه خورشید
-
کتله خور
واژهنامه آزاد
مکتله خور نام غاری است نزدیک شهرستان قیدار (خدابنده) که کتله یعنی قله و خور به معنی خورشید .قله خورشید
-
جستوجو در متن
-
متراکم شدن
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة
-
جوش اتشفشانی
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة
-
بنداوردن
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة
-
جعبه قرقره
دیکشنری فارسی به عربی
کتلة