کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کتلت
/kotlet/
معنی
نوعی خوراک که با گوشت کوبیده یا چرخشده، سیبزمینی، آرد، و تخممرغ تهیه میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
schnitzel
-
جستوجوی دقیق
-
کتلت
لغتنامه دهخدا
کتلت . [ ک ُ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) قسمی خوراک که با گوشت کوبیده یا چرخ شده تهیه کنند و آن انواع مختلف دارد. (فرهنگ فارسی معین ). گوشت کوبیده یا چرخ کرده و با لپه ٔ پخته مخلوط شده که به قطعات کرده و در روغن برشته شده باشد.
-
کتلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: côtelette] kotlet نوعی خوراک که با گوشت کوبیده یا چرخشده، سیبزمینی، آرد، و تخممرغ تهیه میشود.
-
کتلت
فرهنگ فارسی معین
(کُ لِ) [ فر. ] (اِ.) خوراکی که با گوشت چرخ کرده و سیب زمینی و تخم مرغ درست می کنند.
-
کتلت
دیکشنری فارسی به عربی
لحمة الضلع
-
واژههای همآوا
-
کتلة
لغتنامه دهخدا
کتلة. [ ک َ ل َ ] (ع اِ) رجوع به کُتلَة در معنی پاره ای از گوشت شود.
-
کتلة
لغتنامه دهخدا
کتلة. [ ک ُ ل َ ] (ع اِ) یک لخت فراهم آورده از خرما و گل و لای وشلم و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || پاره ای از گوشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کَتلَه . ج ، کُتَل . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ا...
-
جستوجو در متن
-
لحمة الضلع
دیکشنری عربی به فارسی
کتلت
-
cuttle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کتلت
-
celts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کتلت، سلتی
-
killdeer plover
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کتلت پلور، مرغ باران
-
شامی، شامی کباب، شامی لپه
لهجه و گویش تهرانی
نوعی کتلت با نخود پخته
-
فلافل
فرهنگ فارسی معین
(فِ فِ) [ ع . ] (اِ.) غذایی شبیه کتلت که از نخود، گوشت ، پیاز و ادویه تند تهیه می شود.
-
همبرو
واژهنامه آزاد
(مرودشت) همبرگر؛ نوعی غذای گوشتی گرد و بزرگ تر از کتلت که معمولاً به شکل ساندویچ خورده می شود.