کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کتره
/ka(o)tre/
معنی
۱. پاره؛ دریده.
۲. یاوه و بیمعنی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
inanity, malarkey or malarky, nonsense, nonsensical, prattle
-
جستوجوی دقیق
-
کتره
لغتنامه دهخدا
کتره . [ ک َ ت َ رَ / رِ ] (اِ) (در تداول مردم گیلان ) کفگیر چوبی . (یادداشت مؤلف ).
-
کتره
لغتنامه دهخدا
کتره . [ ک َ رَ / رِ ] (ص ) به معنی پاره پاره و دریده است . (آنندراج ). پاره پاره و ژنده . (اوبهی ). و با قطره در لفظ و معنی انسب است چه قطره نیز پاره است و یحتمل قطره معرب کتره باشد. (آنندراج ). و نیز در این معنی شاید مصحف لتره باشد. رجوع به لتره و ...
-
کتره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ka(o)tre ۱. پاره؛ دریده.۲. یاوه و بیمعنی.
-
کتره
فرهنگ فارسی معین
(کَ رِ یا رَ) (ص .) پاره پاره ، دریده .
-
کتره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(ص .) (عا.) بی معنی ، بی تربیت .
-
واژههای مشابه
-
کترة
لغتنامه دهخدا
کترة. [ ک َ رَ ] (ع اِ) کوهان بلند. (از اقرب الموارد). کوهان بلند شتر. (ناظم الاطباء). کتر [ ک َ / ک ِ ] . (منتهی الارب ). رجوع به کِتر و کَتر شود. || قطعه ای از کوهان . (اقرب الموارد). کَتر. (منتهی الارب ). رجوع به کَتَر شود.
-
کَتره،کترهای
لهجه و گویش تهرانی
جمله، یک جا، بی ضابطه و بی نظم.
-
کتره کردن
لغتنامه دهخدا
کتره کردن . [ ک َ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب )پاره کردن . (فرهنگ فارسی معین ). دریدن : بر او کتره کرد آن زره را به تیغز زخمش همی جست راه گریغ. فردوسی (از آنندراج ).این لغت در فهرست ولف نیامده است و ظاهراً کتره مصحف لتره باشد و کتره کردن مصحف لتره کردن...
-
کتره ای
لغتنامه دهخدا
کتره ای . [ ک َ رَ / رِ ] (ص ، ق ) در تداول عامه ، بغلط. بی اندیشه . بی رویه . (یادداشت مؤلف ). بی خود. بدون دلیل . (فرهنگ فارسی معین ). بیخودی . بی پایه . باطل و بی معنی و دروغ و بی اساس . (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ): من هیچوقت کارم کتره ای و بدون ...
-
کتره پتره
لغتنامه دهخدا
کتره پتره . [ ک َ رَ / رِ پ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ریزه های طعام . || یک قسم خاری که شتر بمیل می خورد. || حرفهای بیهوده و بی معنی و ابلهانه . (ناظم الاطباء). کَلپَترَه . یاوه و لغو.
-
کتره ای
فرهنگ فارسی معین
(کُ رِ) (ص .) بی خودی ، الکی ، بی - اساس .
-
کَتره ای
لهجه و گویش تهرانی
نسنجیده ،یک جا
-
کتره پتره گفتن
لغتنامه دهخدا
کتره پتره گفتن . [ ک َ رَ / رِ پ َ رَ / رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن . بی معنی گفتن . بدون فکر و اندیشه گفتن . لغو گفتن . یاوه گفتن .
-
کَتره و پَتره
فرهنگ گنجواژه
بی اساس، حرف بی پایه.