کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتخدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
کتخدا
/katxodā/
معنی
=کدخدا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتخدا
لغتنامه دهخدا
کتخدا. [ ک َ خ ُ ] (اِ مرکب ) کدخدا.(آنندراج ) (ناظم الاطباء). کدخدای . کتخدای . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کدخدا و کدخدای و کتخدای شود.
-
کتخدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] katxodā =کدخدا
-
کتخدا
لهجه و گویش تهرانی
کدخدا
-
جستوجو در متن
-
کتخداپسند
لغتنامه دهخدا
کتخداپسند. [ ک َ خ ُ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) که در او پسند کتخدا باشد. که کدخدا پسندد. مقبول کدخدا. || پست . فرومایه . زبون . (ناظم الاطباء).
-
کتخدای
لغتنامه دهخدا
کتخدای . [ ک َخ ُ ] (اِ مرکب ) کدخدا. (از آنندراج ). کتخدا. (ناظم الاطباء). فرمانروا. صاحب . دارا. دارنده : یکی پاک انبازش آرم بجای که گردی به اهواز بر کتخدای . فردوسی .خانه به دو کدبانو نارُفته بود و ده به دو کتخدای ویران . (سیاست نامه ). و رجوع به ...
-
اهل
لغتنامه دهخدا
اهل . [اَ ] (ع مص ) کتخدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). زن خواستن و با اهل شدن . (منتهی الارب ). تزویج کردن . زن گرفتن . (از اقرب الموارد). || بزوجیت و زنی دادن زن را. (از اقرب الموارد). || سزاواری . || انس گرفتن . (آنندراج ) ...
-
خصم خانه
لغتنامه دهخدا
خصم خانه . [ خ َ م ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کتخدا. خداوند خانه . (آنندراج ) : چو از دل رفت شیرین جان چه باشدچو خصم خانه شدمهمان چه باشد. امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).چون توبه ام شکستی گر نیست وجه باده بفروش خانه ٔ من با خانه خصم خانه . ...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) مرتضی ، محمدبن عبدالرزاق ، مشهور به مرتضی و مکنی به ابوالفیض حسینی یمانی حنفی . صاحب تاج العروس . وی در وطن خود نشأت یافت . سپس برای تحصیل علم ، آغاز سفر کرد. چندین بار به حج رفت و درمکه با سیدعبدالرحمن عیدروس ملاقات کرد و پیوس...
-
کیا
لغتنامه دهخدا
کیا. (ص ، اِ) به معنی کی است که پادشاه بزرگ جبار باشد. (برهان ). به معنی پادشاه بزرگ . (آنندراج ). کی و پادشاه بزرگ . (ناظم الاطباء). پادشاه . (فرهنگ فارسی معین ) : ازکیا درگیر کز زر یافت تاج تا شبانی کز گیا دارد کلاه . خاقانی . || مجازاً به معنی عمو...
-
خدا
لغتنامه دهخدا
خدا. [ خ ُ ] (اِخ ) نام ذات باری تعالی است همچو «اله » و «اﷲ». (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در حاشیه ٔ برهان قاطع در وجه اشتقاق این کلمه چنین آمده است : پهلوی متأخر xvatay ، پهلوی اشکانی xvatadh ، پازند « xvadaiهوبشمان ص 54 ح » «مسینا 139...