کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبوتر صحرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Procellaria cinerea
کبوتر دریایی خاکستری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از کبوتردریائیان و راستۀ کبوتردریاییسانان که پرهای دودی مایل به خاکستری یکدست دارد
-
Procellaria parkinsoni
کبوتر دریایی سیاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از کبوتردریائیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با پرهای خاکستری تیرۀ مایل به سیاه
-
Procellaria westlandica
کبوتر دریایی وستلندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از کبوتردریائیان و راستۀ کبوتردریاییسانان که پرهای سفید و دم کوتاه سیاه با لبههای سفید دارد
-
صدای کبوتر وقمری
دیکشنری فارسی به عربی
اهدل
-
Macronectes giganteus
کبوتر دریایی بزرگگردن جنوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ کبوتردریائیان و راستۀ کبوتردریاییسانان که بزرگترین عضو خانواده است؛ منقار زرد بزرگی دارد و سر و گردن و سینهاش قهوهای روشن و باقی بدنش دارای رگههای قهوهای است
-
Macronectes halli
کبوتر دریایی بزرگگردن شمالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ کبوتردریائیان و راستۀ کبوتردریاییسانان با بدن خاکستری و آبی و سفید و منقار خاکستری روشن و نوک چنگکدار
-
جستوجو در متن
-
یمام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، واحد: یمامَة] [قدیمی] yamām کبوتر صحرایی؛ کبوتر دشتی.
-
یمام
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کبوتر دشتی ، کبوتر صحرایی . 2 - اراده ، قصد.
-
ورشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] varašān نوعی کبوتر صحرایی تیرهرنگ با دُمی سفید؛ قمری.
-
ورشان
فرهنگ فارسی معین
(وَ رَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی کبوتر صحرایی تیره رنگ که بالای دمش سفید است . ج . وراشین .
-
کناد
لغتنامه دهخدا
کناد. [ ک َ ] (اِ) نام پرنده ای باشد که آن را مرغ الهی گویند و آن کبوتر صحرایی است و به عربی ورشان خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ورشان
لغتنامه دهخدا
ورشان . [ وَ رَ ] (ع اِ) پرنده ای است که آن را به فارسی مرغ الهی گویند و آن کبوتر صحرایی است . (برهان ) (آنندراج ). قمری . (منتهی الارب ). ساق حرّ. (قاموس ). کبوتر دشتی . (زمخشری ) (اقرب الموارد). گوشت آن خفیف تر از گوشت کبوتر است . (منتهی الارب ). ک...
-
دله
لغتنامه دهخدا
دله . [ دَ ل َ /ل ِ ] (اِ) جانوری است که آنرا قاقم گویند و گربه ٔ صحرایی را هم گفته اند و معرب آن دلق است . (از برهان ). ابن مِقرض ، و آن جانورکیست قاتل و کشنده ٔ کبوتر و نوعی موش بحساب می آید که در فارسی آنرا دله خوانند. (از تاج العروس ذیل مقرض ).رو...
-
حمام
لغتنامه دهخدا
حمام . [ ح َ ] (ع اِ) کبوتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || هر نوع مرغ طوق دار. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مثل فاخته و قمری و مرغ سنگخوار ومرغ ساق جر. (اقرب الموارد). حمامة یکی آن . و مذکر ومؤنث در حمامه یکسان است . مانند حیه . (منتهی الار...
-
زبل الحمام
لغتنامه دهخدا
زبل الحمام . [ زِ لُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) پیخال کبوتر. فضله ٔ کبوتر. سرگین کبوتر. بیرونی آرد: سرگین کبوتر چون باسپندان آمیخته شود و بر سر طلا کنند درد شقیقه که کهنه شده باشد بنشاند و نقرس دور کرده را سود دارد. (ترجمه ٔ صیدنه ). مؤلف اختیارات بدیعی ...