کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبنة
لغتنامه دهخدا
کبنة. [ ک ُ ب ُن ْ ن َ ] (ع اِ) نان خشک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نان . (از اقرب الموارد).
-
کبنة
لغتنامه دهخدا
کبنة. [ ک ُ ن َ ] (ع اِ) بازیی است مر عربان را. (منتهی الارب ). بازیی است . (از اقرب الموارد).
-
کبنة
لغتنامه دهخدا
کبنة. [ ک ُب ُن ْ ن َ ] (ع ص ) رجوع به کبن [ ک ُ ب ُ ن ن َ ] شود.
-
جستوجو در متن
-
کبن
لغتنامه دهخدا
کبن . [ ک ُ ب ُن ن ] (ع ص ) کُبُنَّة. مرد زشتخوی ناکس گرفته . (آنندراج ). مرد درشتخوی ناکس گرفته . (منتهی الارب ). مرد لئیم . (از اقرب الموارد). || مرد سخت زفت که از زفتی چشم برنمی دارد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چشم برنمی دارد از بخل . یقال...
-
نان خشک
لغتنامه دهخدا
نان خشک . [ ن ِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خبزة لحلحة. قفار. کمک . کُبُنَّة. شظف . (منتهی الارب ). نان خشکیده . رجوع به اقسام نان ذیل کلمه ٔ نان شود. || نان خالی . نان تهی . نان پتی : او جزع میکرد و صدقه به افراط میداد. روز به روزه بودن و شب به نا...