کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبشه
لغتنامه دهخدا
کبشه . [ ک َ ش َ ] (اِخ ) بنت ابی مریم راوی است و از ام سلمه زوج النبی صلی اﷲ علیه و سلم روایت کند. (منتهی الارب ).
-
کبشه
لغتنامه دهخدا
کبشه . [ ک َ ش َ ] (اِخ ) بنت کعب زن عبداﷲ ابی قتاده است و از ابوقتاده روایت کند. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
کبشة
لغتنامه دهخدا
کبشة. [ ک َ ش َ ] (اِخ ) سر کوهی است به کوه ریان . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).- یوم کبشة ؛ روزی است ممنوعه از روزهای عربان . (منتهی الارب ). از ایام عرب است . (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان ).
-
ام کبشة
لغتنامه دهخدا
ام کبشة. [ اُم ْ م ِ ک َ ش َ ] (اِخ ) حلیمه دختر ابوذؤیب عبداﷲ سعدیه . دایه ٔ رسول اکرم بود. (از امتاع الاسماع ص 5). و رجوع به حلیمه ... شود.
-
ام کبشة
لغتنامه دهخدا
ام کبشة.[ اُم ْ م ِ ک َ ش َ ] (اِخ ) قضاعی . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 270 شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوکبشه
لغتنامه دهخدا
ابوکبشه . [ اَ ک َ ش َ ] (اِخ ) وجز یا جزء . مردی به روزگار جاهلیت از بنی خزاعه ، پدر قبله و قبله مادر وهب و وهب پدر آمنه مادر رسول صلوات اﷲ علیه . او از عبادت ارباب کثیره ٔ عرب سر باز زد و به پرستش شعری العبور یعنی بنوعی از یگانه پرستی بسنده کرد وآن...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ](اِخ ) ابن جبریل (ابی کبشة)بن یسار سکسکی ، از فرماندهان بزرگ و دلیر امویان و فرمانده ٔ عسس و سپهسالار عبدالملک بن مروان بود و ولید پس از مرگ حجاج او را به امارت عراقین منصوب کرد. وقتی سلیمان به خلافت رسید فرمانروایی سند را بدو داد. یزید ...
-
رملة
لغتنامه دهخدا
رملة. [ رَ ل َ] (اِخ ) دختر حرث بن ثعلبةبن الحرث بن زید الانصاریة النجاریة بود. گویند هنگامی که سعدبن معاذ درباره ٔ بنی قریظه حکم کرد در خانه ٔ وی گرد آمدند و اما واقدی او را دختر حَدث می داند و ابن سعد گوید مادر وی کبشة بنت ثابت بن نعمان بن حرام و ش...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن الاسلت ، عامربن جشم بن وائل بن زیدبن قیس بن عامربن مرةبن مالک بن الاوس الاوسی . مکنی به ابوقیس ، در نام او اختلاف است و او را حارث وصیفی و عبداﷲ و صرمت خوانده اند.وی یکی از بزرگان عرب است در جاهلیت و اوائل اسلام ، و در شجاعت ...
-
ذونجب
لغتنامه دهخدا
ذونجب . [ ن َ ج َ ] (اِخ ) نجب موضعی است و بدانجا میان تمیم و بنوعامربن صعصعة جنگی بوده است ، یک سال پس از جنگ جبلةو غلبة بنو تمیم را بود. و در آن جنگ ابن کبشه ٔ ملک از بنی عامر کشته شد و یزیدبن الصعق و بعض دیگر را اسیر گرفتند و سحیم بن وثیل الریاحی ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ربعی بن بلدمه انصاری سلمی . مکنی به ابوقتاده از بزرگان صحابه و از بطن بنی غنم ابن کعب بن سلمةبن جشم بن الخزرج است .واقدی و ابن قداح و ابن الکلبی نام او را نعمان و بعضی نام او را عمرو گفته اند و مادر او کبشه ، بنت مطهربن حرام ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزی بن رفاعةبن ملان بن ناصرةبن قصیةبن نصربن سعدبن بکربن هوازن سعدی . ابن سعد گوید که کنیت او ابوذؤیب است . حارث شوهر حلیمه ، دایه ٔ پیغمبر (ص ) بود. ابن اسحاق بنقل از پدر خود از گروهی از بنی سعدبن بکر، در سیرة آرد که حا...
-
یوم
لغتنامه دهخدا
یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم...