کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کبر کاپات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کبر کاپات
لغتنامه دهخدا
کبر کاپات . [ ک َ ب َ ] (هندی ، اِ) اسم هندی ورق الکبر است که به فارسی برگ کبر نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
واژههای مشابه
-
Capparis
کَبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از کَبَریان درختچهای خاردار با تقریباً 50 گونه که در مناطق مدیترانهای پراکنده هستند؛ از غنچههای کَبَر اروپایی در تهیۀ ترشی استفاده میشود
-
کَبُرَ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگ است - گران است - دشوار است
-
کَبِّرْ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگ دار- تکبير گو(از ائمه معصومين (عليهمالسلام) وارد شده که معناي تکبير ( الله اکبر )اين است که خدا از اينکه در وصف بگنجد بزرگتر است ، پس خداي تعالي از هر وصفي که ما با آن توصيفش کنيم ، و حتي از خود اين وصف بزرگتر است)
-
کِبَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگي - کهولت و پيري
-
کُبَرِ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگترينها (جمع کبري است)
-
کِبْرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
کبر - بزرگنمايي
-
کبر رومی
لغتنامه دهخدا
کبر رومی . [ ک َ ب َ رِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صاحب ذخیره گوید: سقولوفندریون ، بیخ کبر رومی است و گفته اند که داروئی است که طبع آن نزدیک است به طبع کبر رومی . (یادداشت مؤلف ).
-
کبر فروختن
لغتنامه دهخدا
کبر فروختن . [ ک ِ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) باد کردن . (یادداشت مؤلف ). کبر نمودن . تکبر کردن . رجوع به کبر کردن شود.
-
کبر کازرونی
لغتنامه دهخدا
کبر کازرونی . [ ک َ ب َ رِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )اسم شیرازی خرنوب شامی است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کبر کردن
لغتنامه دهخدا
کبر کردن . [ ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر کردن . کبر آوردن . کبر فروختن . باد کردن : دعوی مکن که برترم از دیگران به علم چون کبر کردی از همه دو نان فروتری .سعدی .
-
کبر نمودن
لغتنامه دهخدا
کبر نمودن . [ ک ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کبر کردن . زهو.(تاج المصادربیهقی ). کبر آوردن . کبر فروختن . تکبر کردن . باد کردن . رجوع به کبر کردن و کبر آوردن شود.
-
اصل کبر
لغتنامه دهخدا
اصل کبر. [ اَ ل ِ ک َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل الکبر و کَبَر شود.
-
بیخ کبر
لغتنامه دهخدا
بیخ کبر. [ خ ِ ک َ ب َ ] (اِ مرکب ) عروق الاصف . (یادداشت بخط مؤلف ).